کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
السان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
السان
لغتنامه دهخدا
السان . [ اِ ] (ع مص ) عاریت دادن کسی را شترکره ، تا بدان ناقه ٔ خود را دوشد، گویی زبان (لسان ) شترکره را به او عاریت داده است . (از منتهی الارب ). || سخن کسی رسانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رسانیدن نامه یا سخنی را بکسی . (از اقرب الموارد). ابلا...
-
واژههای مشابه
-
آلسان
واژهنامه آزاد
اگر بخری . اصطلاح شرطی برای خریدن در زبان آذری
-
اَلسان و وَالسان
فرهنگ گنجواژه
دعا، ورد.السان و والسان فلانی را برسان.
-
واژههای همآوا
-
آلسان
واژهنامه آزاد
اگر بخری . اصطلاح شرطی برای خریدن در زبان آذری
-
جستوجو در متن
-
السون و والسون
فرهنگ گنجواژه
السان و والسان.
-
عبدان
لغتنامه دهخدا
عبدان . [ ع ِ ب ِدْ دا ] (ع اِ) ج ِ اَعبد. (السان العرب ).
-
شدو
لغتنامه دهخدا
شدو. [ ش َدْوْ ] (ع مص ) قصد کردن قصد کسی را. (منتهی الارب ). || شعر به سرود خواندن و راندن شتر. (یادداشت مؤلف ). || خواندن یک یا دو بیت و کشیدن آواز خود را. (از لسان العرب ). || شتران را راندن : شدا الابل یشدوها شدواً. (از السان العرب ). || آموختن ...