کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
الر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
آگر
لغتنامه دهخدا
آگر. [ گ َ ] (اِ) آکر. به معنی سرین که در فرهنگها مضبوط است ، ظاهراً مصحف آلر است . آلر در فرهنگهای قدیم تر هست و چند بیت از قدما برای آن شاهد آمده است . رجوع به آکر و آلر شود.
-
آلست
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹الست، آرست› 'ālast آلر؛ سرین؛ کفل؛ ران.
-
آکر
لغتنامه دهخدا
آکر. [ ک َ ] (اِ) آگَر. سُرین و کفل را گویند مطلقاً. (برهان ).ظاهراً این صورت مصحف آلر باشد. رجوع به آلر شود.
-
آلست
فرهنگ فارسی معین
(لَ) ( اِ.) = آلسن : نک آلر.
-
الف لام را
لغتنامه دهخدا
الف لام را. [ اَ ل ِ ] (اِخ ) رجوع به الر شود.
-
یونس
لغتنامه دهخدا
یونس . [ ن ُ ] (اِخ ) نام سوره ٔ دهم از قرآن مجید، پیش از سوره ٔ هود و پس از سوره ٔ توبه . و خود دارای 109 آیه است و در مکه نازل شده و با این آیه آغاز می شود: الَّر تلک آیات الکتاب الحکیم . (یادداشت مؤلف ).
-
آلست
لغتنامه دهخدا
آلست . [ ل َ ] (اِ) سُرین . آلر. آرست : همچون رطب اندام و چو روغنْش سراپای همچون شبه زلفین و چو پیلسته ش آلست . عسجدی .در بعض فرهنگها بکلمه معنی اِست نیز داده اند.
-
حجر
لغتنامه دهخدا
حجر. [ ح ِ ] (اِخ ) سوره ٔ حجر. نام سوره ٔ پانزدهم است از قرآن ، و آن مکیه است دارای 99 آیت ، پس از ابراهیم و پیش از نحل و آغاز میشود به : الر تلک آیات الکتاب و قرآن مبین ...
-
ران
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: rān] (زیستشناسی) rān قسمت بالای پای انسان یا حیوان از لگن تا سر زانو؛ سرین؛ کفل؛ آلست؛ الست؛ آلر؛ آگر.〈 ران فشردن: (مصدر لازم) [قدیمی، مجاز] فشار آوردن بر اسب در سواری و برانگیختن و به تاخت درآوردن او.
-
حرف نورانی
لغتنامه دهخدا
حرف نورانی . [ ح َ ف ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نزد اهل خرد حرفهائی که در آغاز سوره های قرآنی آمده است : الم . الر. حمعسق . طسم ، که همه ٔ آنها در جمله ٔ«صراط علی حق نمسکه » جمع شده است ، حرفهای نورانی است و باقی حروف الفباء حروف ظلمانی است . و ظلما...
-
صفی آباد
لغتنامه دهخدا
صفی آباد. [ ص َ ] (اِخ ) نام یکی از بخش های تابعه ٔ شهرستان سبزوار است که در شمال خاوری آن شهرستان واقع و حدود آن بدین شرح زیر است : از طرف شمال به کوه شاه جهان از جنوب به کوه طبس و اندقان از خاور به دهستان سلطان آباد و بخش سرولایت از شهرستان نیشابور...
-
لقمان
لغتنامه دهخدا
لقمان . [ ل ُ ] (اِخ ) ابن عاد الاکبر. جاحظ در البیان و التبیین گوید: و کانت العرب تعظم شأن لقمان بن عاد الاکبر و الاصغر و لقیم بن لقمان فی النباهة و القدر و فی العلم و الحکم و فی اللسان و فی الحلم و هذان غیر لقمان الحکیم المذکور فی القرآن علی ما یق...
-
ابوسفیان
لغتنامه دهخدا
ابوسفیان . [ اَ س ُف ْ ] (اِخ ) صخربن حرب بن امیّةبن عبد شمس بن عبدمناف قرشی اموی پدر معاویه و یزید و عتبه و برادران دیگر. مولد وی ده سال پیش از عام الفیل بود. او یکی از اشراف قریش در جاهلیت است و عمال داشت که با مال خویش و اموال قریش بشام و دیگر ارا...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن منیربن احمدبن مفلح ابوالحسین الاطرابلسی الشاعر الرفاء، ملقب بمهذب الملک یا مهذب الدین عین الزمان . مولد او به سال 473 هَ .ق . و وفات وی در حلب بجمادی الاَّخره ٔ سنه ٔ 548 بوده است . در تاریخ ابن عساکر آمده است که : آنگاه ک...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن المفلح الطرابلسی الشامی ، مکنی به ابن منیر. در سنه ٔ 473 هَ .ق . در طرابلس که از بلاد شام است تولد یافته و بنام جدش که احمدبن مفلح بوده است نامیده شده و در همان بلد نشو و نما یافته و بتأییدات یزدانی بسعادت تحصیل علوم و تک...