کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
الجام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
الجام
لغتنامه دهخدا
الجام . [ اَ ] (اِخ ) جایی است از قوروقهای مدینه . اخطل گوید : و مرت علی الالجام ، ألجام حامریثرن قطاً لولاسواهن هجرا.و عزوةبن اذینه گوید : جاءالربیع بشوطی رسم منزلةاحب من حبها شوطی و ألجاما.(از معجم البلدان ).
-
الجام
لغتنامه دهخدا
الجام . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ لَجَم ، بمعنی زمینی که نه پست باشد و نه بلند. الارض لاغور و لانجد. (از اقرب الموارد). یاقوت در معجم البلدان آنرا جمع لجمة آورده است . رجوع به لَجَم ، شود.
-
الجام
لغتنامه دهخدا
الجام . [ اِ ] (ع مص ) لگام پوشانیدن ستور را. (منتهی الارب ). لگام نهادن بر اسب . (از اقرب الموارد). لگام برکردن . (تاج المصادر بیهقی ). || داغ کردن به داغ لجام .(منتهی الارب ). داغ کردن شتر با لجام ، و لِجام داغ ونشانه ٔ شتر است . (از اقرب الموارد)....
-
جستوجو در متن
-
ملجم
لغتنامه دهخدا
ملجم . [ م ُ ج ِ ] (ع ص ) لگام کننده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به الجام شود.
-
جاوانی
لغتنامه دهخدا
جاوانی . (اِخ ) محمدبن علی جاوانی عراقی مکنی به ابوسعید. تولدش در سال 486 هَ .ق . واقع شده است . وی کتاب «الجام العوام » را از استادش غزالی روایت میکرد و کتاب «مقامات » حریری را پیش مؤلف آن کتاب خواند و بر آن شرح نوشت . درباره ٔ تاریخ وفات وی تردید ...
-
لگام کردن
لغتنامه دهخدا
لگام کردن . [ ل ُ / ل ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) اِلجام . دهانه کردن اسب را : یکی پارسی بود هشیارنام که بر چرخ کردی به دانش لگام . فردوسی .ز خوی نیک خرد در ره مروت و فضل مر اسب تن را زین و لگام باید کرد.ناصرخسرو.
-
ملجم
لغتنامه دهخدا
ملجم . [ م ُ ج َ ] (ع ص ) لگام کرده شده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به الجام شود.- ملجم گردانیدن ؛ لگام زدن . افسار زدن . مقید کردن : در موارد و مصادر به لجام خرد ملجم گرداند. (جهانگشای جوینی ).|| مجازاً، مطیع. منقاد: هم به خدمت و مرا...
-
تجنیس مرکب
لغتنامه دهخدا
تجنیس مرکب . [ ت َ س ِ م ُ رَک ْک َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) چنان بود که دو لفظ متجانس یکی یا هر دو مرکب بود و این دو نوع است ، یکی آنکه در لفظ و خط متشابه باشند و دیگر آنکه در لفظ متشابه و در خط مختلف ، این بازپسین را علی الخصوص تجنیس مفروق خوانند،...
-
ابوحامد غزالی
لغتنامه دهخدا
ابوحامد غزالی . [ اَ م ِ دِ غ َزْ زا ] (اِخ ) زین الدین محمدبن محمدبن طاوس طوسی ، ملقب به حجةالاسلام .مولد او بطوس 450 هَ . ق . ابتدا در نیشابور نزد امام الحرمین ابوالمعالی جوینی بتحصیل علوم اشتغال ورزید و در سال 480 به بغداد رفت و مدرسی نظامیه بدو ت...
-
لگام
لغتنامه دهخدا
لگام . [ ل ُ / ل ِ ] (اِ) لجام (به کسر اول معرب لگام است ). دهنه . دهانه لغام . عنان . جوالیقی گوید: اللجام ، معروف و ذکر قوم انه عربی و قال آخرون بل هو معرّب و یقال انه بالفارسیة لغام . (المعرّب ص 300). صاحب قاموس کتاب مقدس آرد: معروف و صورت آنهادر ...
-
داغ کردن
لغتنامه دهخدا
داغ کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تسویم . (دهار). وسم . (تاج المصادر) (دهار). حسم . (ترجمان القرآن ). کی ّ. (ترجمان القرآن ) (منتهی الارب ). سمة. (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). صماح . (منتهی الارب ). تحویر. (تاج المصادر). آهن تفته برای نشان حیوان بر پوس...
-
جناس
لغتنامه دهخدا
جناس . [ ج ِ ] (ع مص ) هم جنس بودن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || (اِمص ) همجنسی . (فرهنگ فارسی معین ). || (اصطلاح بدیع) آوردن دو یا چند کلمه که لفظاً یکی ومعناً مختلف باشند و آن دارای انواعی است . جناس نزداهل بدیع از محسنات لفظیه بشمار رود و آن...
-
حجرالبلور
لغتنامه دهخدا
حجرالبلور. [ ح َ ج َ رُل ْ ب َل ْ لو ] (ع اِ مرکب ) بلور . بیرونی در کتاب الجماهیر گوید: حجرالبلور هو المها منصوب المیم و مکسورها. قالوا اصله من الماء لصفائه و مشابهة زلاله و اصل الماء موه لقولهم فی جمع الجمع الذی هو میاه أمواه و منه موهت الشی ٔ اذا...