کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
الت کوچک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
آلت نقاله
فرهنگ واژههای سره
گوشه سنج
-
peni
آلت مردانه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سلامت] اندام مردانه برای دفع ادرار و دخول متـ . آلت
-
آلت تراش
لغتنامه دهخدا
آلت تراش . [ ل َت ْ، ت َ ] (نف مرکب ) آنکه آلت در و پنجره و جز آن تراشد. رجوع به آلت شود.
-
اسم آلت
لغتنامه دهخدا
اسم آلت . [ اِ م ِ ل َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) در عربی اسم آلت بر دو قسم است : مشتق و غیرمشتق . اسم آلت مشتق از ثلاثی متعدی بنا شود و آن را سه وزن است مِفعَل ْ چون : مصبغ، مبرد. مِفْعَلة چون : مکنسة، مرملة. مِفْعال چون : مفتاح ، مقراض . لکن این او...
-
بی آلت
لغتنامه دهخدا
بی آلت . [ ل َ ] (ص مرکب ) بی سلاح . بی ساز جنگ . بی ساز و برگ : تاجیکان سبک مایه بی آلتند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 632).سلاحی و سازی ندارند چست ز بی آلتان جنگ ناید درست . نظامی .و رجوع به آلت شود.
-
penile rehabilitation
بازتوانی آلت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سلامت] استفاده از هرگونه دارو یا وسیله بعد از عمل جراحی برداشتن پروستات برای بهبود کارکرد بافتهای نعوظی
-
الت دست
دیکشنری فارسی به عربی
ادات
-
الت بازی
دیکشنری فارسی به عربی
رياضة
-
الت ذکور
دیکشنری فارسی به عربی
وخز
-
آلت دست
دیکشنری فارسی به عربی
إداة ، أداة بيدِ
-
صیغه الت
دیکشنری فارسی به عربی
جر
-
الت انعکاس
دیکشنری فارسی به عربی
عاکس
-
الت مردی
دیکشنری فارسی به عربی
قضيب
-
الت رجولیت
دیکشنری فارسی به عربی
قضيب
-
آلت زرچووَ
لهجه و گویش بختیاری
âlat zarčuva فلفل زردچوبه، ادویه.