کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
التیام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
التیام
/'eltiyām/
معنی
۱. به هم پیوستن و سر به هم آوردن و بهبود یافتن زخم.
۲. بههم پیوند دادن.
۳. سازش دادن.
۴. سازگاری میان دوچیز.
〈 التیام یافتن: (مصدر لازم)
۱. سر به هم آوردن زخم.
۲. علاج شدن؛ بهبود یافتن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
بهبود، بهبودی، تسکین، تشفی، شفا
فعل
بن گذشته: التیام داد
بن حال: التیام ده
دیکشنری
mend
-
جستوجوی دقیق
-
التیام
فرهنگ نامها
(تلفظ: eltiyām) (عربی) به هم آوردن ، سر به هم آوردن ، پیوسته شدن ، سازواری میان دو چیز ؛ (به مجاز) صلح و آشتی .
-
التیام
واژگان مترادف و متضاد
بهبود، بهبودی، تسکین، تشفی، شفا
-
التیام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: التئام] 'eltiyām ۱. به هم پیوستن و سر به هم آوردن و بهبود یافتن زخم.۲. بههم پیوند دادن.۳. سازش دادن.۴. سازگاری میان دوچیز.〈 التیام یافتن: (مصدر لازم)۱. سر به هم آوردن زخم.۲. علاج شدن؛ بهبود یافتن.
-
التیام
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . التئام ] 1 - (مص ل .) بهبود یافتن زخم . 2 - (مص م .) سازگاری میان دو چیز. 3 - (اِمص .) به هم پیوستگی .
-
التیام
لغتنامه دهخدا
التیام . [ اِ ] (ع مص ) (از «ل ٔم ») التآم . کفشیر گرفتن زخم و به و استوار گردیدن آن . (منتهی الارب ). بیکدیگر پیوسته شدن و بهم آمدن و به شدن زخم . (غیاث اللغات ). پیوسته شدن با یکدیگر. (تاج المصادر بیهقی ). فراهم آمدن جراحت . (مؤیدالفضلا) : خود بر ...
-
التیام
لغتنامه دهخدا
التیام . [ اِ ] (ع مص ) (از «ل وم ») نکوهیده شدن . || نکوهش پذیرفتن . (منتهی الارب ).
-
healing 1
التیام
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] بازیابی ساختاری و کارکردی بافتها و اعضا و دستگاههای آسیبدیدۀ بدن
-
واژههای مشابه
-
التیام پذیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] 'eltiyāmpazir قابل التیام؛ خوبشدنی.
-
التیام دادن
لغتنامه دهخدا
التیام دادن . [ اِ دَ ] (مص مرکب ) سازواری دادن . پیوند دادن . رجوع به التیام (از «ل ٔم ») شود.
-
التیام پذیر
لغتنامه دهخدا
التیام پذیر. [ اِ پ َ ] (نف مرکب ) پذیرنده ٔ التیام . سازواری پذیر. آنچه درخور سازواری دادن باشد. رجوع به التیام (از ماده ٔ ل . ء. م ) شود.
-
wound healing
التیام زخم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی پزشکی] بازگشت یک زخم به وضعیت سلامت
-
التیام دادن
دیکشنری فارسی به عربی
اشف , لحيم
-
خرق و التیام
لغتنامه دهخدا
خرق و التیام . [ خ َ ق ُ اِ ](ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) پاره شدن و باز بهم پیوستن : حکما در خرق و التیام افلاک منکرند. (غیاث اللغات ).
-
وسیله التیام واتصال
دیکشنری فارسی به عربی
لحيم