کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
التون پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
آلتون
فرهنگ واژههای سره
زر، زر سرخ، کنیزک
-
آلتون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مغولی] [قدیمی] 'āltun ۱. زر؛ طلا؛ زر سرخ.۲. از نامهای زنان و کنیزکان ترک.
-
آلتون
فرهنگ فارسی معین
[ تر - مغ . ] (اِ.) = التون : زر، طلا، نامی از نام های زنان و کنیزکان ترک .
-
آلتون
لغتنامه دهخدا
آلتون . (ترکی ، اِ) زر. ذَهَب : تو همی سوز این ضعیفان را که هین جامه بکش تو همی زن این یتیمان را که هان آلتون بیار. کمال اسماعیل . || نامی از نامهای اماء و کنیزکان ترک : طاس و مندیل و گِل از آلتون بگیرتا بگرمابه رویم ای ناگزیر.مولوی .
-
جستوجو در متن
-
Ken Elton Kesey
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کن التون کسی
-
Alton Glenn Miller
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آلتون گلن میلر
-
Douglas Elton Fairbanks
دیکشنری انگلیسی به فارسی
داگلاس التون فیربنکس
-
حبشی
لغتنامه دهخدا
حبشی . [ ] (اِخ ) ابن آلتون تاق . رجوع به حبشی امیر دادبک ... شود.
-
قمرنکودر
لغتنامه دهخدا
قمرنکودر. [ ] (اِخ ) از سرداران التون خان پادشاه ختای . رجوع به تاریخ جهانگشای ج 1 ص 151، 153 شود.
-
الطن
لغتنامه دهخدا
الطن . [ اَ طُ ] (ترکی ، اِ) تلفظی از آلتون ترکی بمعنی زر. رجوع به الجماهر بیرونی ص 232 شود.
-
جعفر
لغتنامه دهخدا
جعفر. [ ج َ ف َ ] (اِخ ) یکی از مشاوران چنگیز مغول بوده که از جانب وی به رسالت به نزد آلتون خان رفت وآلتون خان او را محبوس کرد اما جعفر از حبس گریخت و پنهانی به نزد چنگیز بازگشت و احوال مملکت ختا و آلتون خان بازگفت و چنگیز بنا به راهنمائیهای او بر سر...
-
هارش
لغتنامه دهخدا
هارش . (اِخ ) نام ولایتی که فعلاً در جای کرسی آن قریه ای است به نام توز خرما تلی . و در شمال آن دولت شیموروم (آلتون کوپروی فعلی ) نزدیک زاب کوچک قرار داشت . (تاریخ کرد و پیوستگی نژادی و تاریخی او تألیف رشیدیاسمی ص 33 و 35).
-
حبشی
لغتنامه دهخدا
حبشی . [ ح َ ب َ ] (اِخ ) امیر دادبک حبشی بن آلتون تاق . جوینی گوید: و درآن وقت (سال 491 هَ . ق .) سلطان برکیاروق بن ملکشاه امیر خراسان ، دادبک حبشی بن آلتونتاق را در ممالک خویش نیابت مطلق فرموده بود. و در مدح او اشعار شعرای آن عصر بسیار است و ابوالم...
-
زاب صغیر
لغتنامه دهخدا
زاب صغیر. [ ب ِ ص َ ] (اِخ ) مؤلف جغرافیای سیاسی گوید: رودی بوده که در ایالت آشور جریان داشته است و عثمانیها آن را آلتون سو (چشمه ٔ طلا) مینامند و از واردات دجله بوده است . این رودخانه در نزدیکی رودخانه ٔ دیگری است که نام آن نیز زاب است و یونانیها آ...