کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
التمش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
التمش
لغتنامه دهخدا
التمش . [ اَ ت َ م ِ ] (اِ) ترکی و بمعنی فوج پیشین است . فوجی که میان هراول و سردار باشد. || عدد شصت . (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
-
التمش
لغتنامه دهخدا
التمش . [ اَ ت َ م ِ ] (اِخ ) شمس الدین (607 - 633 هَ . ق .) بزرگترین پادشاه ازسلسله ٔ ممالیک و اولین سلسله ایست که قبل از دوره ٔ مغول بر هندوستان حکومت کردند. التمش ، ناصرالدین قباجه حکمران سند را مغلوب کرد و حاکم بنگاله را بشناختن سیادت سلاطین دهلی...
-
جستوجو در متن
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن التمش ، ملقب به جلال الدین . وی حاکم قنوج بود و در ماه شعبان سال 645 هَ . ق .هنگامی که برادرش سلطان ناصرالدین محمودبن شمس الدین التمش به فتح ولایت میان دوآب مبادرت کرد همراه وی بود و پس از پایان جنگ و جدال ، ناصرالدین محمود ا...
-
سنجر
لغتنامه دهخدا
سنجر. [ س َ ج َ ] (اِخ ) ارسلان خان حکومت او جهه و ملتان را در زمان حکومت ناصرالدین محمودبن سلطان شمس الدین التمش بدست آورد و در سال 443 هَ . ق . درگذشت . (حبیب السیر ج 2 ص 624). رجوع به سلطانشاه شود.
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ ) رشیدالدین . وی از امرای بزرگ دربار سلطان شمس الدین التمش بود. وقتی در روز سه شنبه بیست وششم صفر سال 630 هَ . ق . سپاه سلطان شمس الدین پس از یازده ماه محاصره ٔ قلعه ٔ کوالیار واقع در هندوستان ، توانست آن را بگشاید و کوتوال آن قلعه...
-
عمادالدین ریحان
لغتنامه دهخدا
عمادالدین ریحان . [ ع ِ دُدْ دی ن ِ رَ ] (اِخ ) از ملازمان سلطان ناصرالدین محمودبن ملک شمس الدین التمش . درسال 650 هَ . ق . که سلطان ناصرالدین محمود به جانب لاهور و اوچهه و ملتان عزیمت میکرد به واسطه ٔ سعایت این عمادالدین ریحان ، سلطان بر الغخان امیر...
-
علی موسوی
لغتنامه دهخدا
علی موسوی . [ ع َ ی ِ س َ ] (اِخ ) ملقب به صدرالملک . در طبقات ناصری آمده است که مهذب الدین وزیر در نزد سلطان معزالدین بهرامشاه بن التمش از بدرالدین سنقر سعایت و غیبت کرد و ذهن سلطان را نسبت به او مشوش ساخت . سنقر چون تغییر عقیده ٔ سلطان را نسبت به خ...
-
رضیه
لغتنامه دهخدا
رضیه . [ رَ ضی ی َ ] (اِخ ) (سلطان رضیه ) دختر شمس الدین التمش ، پنجمین از سلاطین مملوک هند، ملکه از (634 تا 637 هَ . ق .) (یادداشت مؤلف ). خواندمیر گوید: سلطان رضیه بواسطه ٔ اخلاق مرضیه در زمان حیات پدر در سرانجام امور ملک و مال دخل می نمود و سلطان...
-
تاج الدین
لغتنامه دهخدا
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) یلدوز ، یکی از غلامان معزالدین محمد سام غوری است که بعد از کشته شدن معزالدین محمد پادشاهی غزنین بوی رسید و مدت نه سال پادشاهی کرد: آمدن تاج الدین ایلدوز (صحیح یلدوز است ) به سیستان و نصیرالدین حسن و خراب کردن و خلاف کرد...