کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
التماع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
التماع
/'eltemā'/
معنی
۱. درخشیدن برق؛ روشن شدن.
۲. پریدن رنگ.
۳. ربودن چیزی.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
التماع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'eltemā' ۱. درخشیدن برق؛ روشن شدن.۲. پریدن رنگ.۳. ربودن چیزی.
-
التماع
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - درخشیدن . 2 - برافروختن .
-
التماع
لغتنامه دهخدا
التماع . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) ربودن ، یقال التمعت الشیی ٔ اذا اختلسته . || درخشیدن برق . (منتهی الارب ). درخشیدن و لمعه زدن . (غیاث اللغات ). || روشن شدن . (منتهی الارب ).
-
واژههای همآوا
-
التماء
لغتنامه دهخدا
التماء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) برای خود گزیدن چیزی را که در کاسه بود.(منتهی الارب ). || برگشتن گونه ٔ آدمی . (منتهی الارب ). گونه ٔ روی بگشتن . (تاج المصادر بیهقی ).
-
جستوجو در متن
-
ملتمع
لغتنامه دهخدا
ملتمع. [ م ُ ت َ م ِ ] (ع ص ) درخشیده و روشن . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). درخشان و روشن و تابان و دارای لمعان . (ناظم الاطباء).- ملتمع شدن ؛ تغییر کردن رنگ و ناپدید شدن آن . || درخشیدن . (ناظم الاطباء).|| رباینده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). آ...
-
درخشیدن
لغتنامه دهخدا
درخشیدن . [ دُ / دَ / دِ رَ دَ ] (مص ) تابیدن . پرتو افکندن . (برهان ) (غیاث ) (آنندراج ). تابان و روشن شدن . (شرفنامه ٔ منیری ). پرتو انداختن . تافتن . روشن شدن . برق زدن . (ناظم الاطباء). درفشیدن . رخشیدن . فروغ دادن . لامع شدن . لمعان یافتن . ائتل...
-
ربودن
لغتنامه دهخدا
ربودن . [ رُ دَ ] (مص ) به تردستی و چابکی و حیله از کسی چیزی را گرفتن . (ناظم الاطباء). به زور و سرعت چیزی را از شخصی بردن . (آنندراج ) (کشف اللغات ) (سروری ). بزور چیزی رااز شخصی بردن . (غیاث اللغات ) (کشف اللغات ) (فرهنگ سروری ). ابزاز. (دهار). اخت...