کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
التفات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
بیمحلی
واژگان مترادف و متضاد
بیاعتنایی، بیالتفاتی، عدم توجه ≠ اعتنا، التفات
-
وقع
واژگان مترادف و متضاد
۱. اعتنا، التفات، توجه، رعایت ۲. مهابت
-
گوشه چشم
فرهنگ فارسی معین
( ~ . چَ) (اِمر.) کنایه از: توجه و التفات مختصر و کوتاه .
-
خاطرداشت
واژگان مترادف و متضاد
۱. مراعات، التفات، عنایت، ۲. طرفداری، جانبداری ۳. میل، علاقه
-
اعتنا
واژگان مترادف و متضاد
التفات، پروا، توجه، حرمت، رعایت، عنایت، محل، ملاحظه، نگرش، وقع
-
روی داری
لغتنامه دهخدا
روی داری . (حامص مرکب ) التفات و تکریم . || معاونت و یاری . (ناظم الاطباء).
-
ناپروا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] nāparvā ۱. بیالتفات؛ بیمیل.۲. سراسیمه.۳. بیترس؛ بیپروا.
-
ملاحظه
واژگان مترادف و متضاد
۱. بررسی، دید، نظر، نگرش ۲. احتیاط، حزم، دوراندیشی، رعایت، مراعات ۳. اعتنا، امعان، پاس، پروا، توجه، محابا، التفات، مراقبت، عنایت ۴. بررسی کردن، توجه کردن، التفات کردن
-
بلاء
لغتنامه دهخدا
بلاء. [ ب ِ ] (ع مص ) التفات کردن و باک داشتن . ما اُبالیه ، و مااُبالی به ؛ التفات نمی کنم و باک نمیدارم . (از منتهی الارب ). اهتمام کردن و توجه نمودن به چیزی . (از اقرب الموارد). مبُالاة. باله . بالا. و رجوع به مبالاة و بالة و بالا شود.
-
تَلْفِتَنَا
فرهنگ واژگان قرآن
تا ما را منصرف کني (ازمصدر التفات (باب افتعال) است و ثلاثي مجرد آن لفت است وقتي ميگويند : لفته عن کذا - فلاني را از فلان کار لفت کرد معنايش اين است که او را منصرف ساخت . و فلاني التفات کرد يعني روي خود را از آن سويي که داشت برگردانيد (و به سوي ديگر ن...
-
لَا يَلْتَفِتْ
فرهنگ واژگان قرآن
باز نگردد - رو بر نگرداند (ازمصدر التفات (باب افتعال) است و ثلاثي مجرد آن لفت است وقتي ميگويند : لفته عن کذا - فلاني را از فلان کار لفت کرد معنايش اين است که او را منصرف ساخت . و فلاني التفات کرد يعني روي خود را از آن سويي که داشت برگردانيد (و به سوي...
-
سایه افکندن
واژگان مترادف و متضاد
۱. سایه کردن، سایه گستردن، سایه انداختن ۲. مستولیشدن، چیره شدن، حکمفرما شدن ۳. التفات کردن، توجه کردن، عنایت کردن
-
عنایت
واژگان مترادف و متضاد
اعتنا، التفات، تفضل، تمایل، توجه، فیض، لطف، مرحمت، مهربانی، میل، نظر، نگاه
-
مرحمت
واژگان مترادف و متضاد
۱. احسان، اکرام، التفات، تفضل، رافت، شفقت، عطا، عنایت، لطف، مهربانی، نوازش ۲. مهربانی کردن، لطفداشتن
-
مرحمت کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. لطف کردن، مورد تفقد قرار دادن، التفات کردن ۲. دادن، عطا کردن ۳. بخشیدن، اعطا کردن ۴. مهربانی کردن