کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
التطام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
التطام
لغتنامه دهخدا
التطام . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بر یکدیگر دررفتن موج دریا. (تاج المصادر بیهقی ). برهم زدن موج . (منتهی الارب ). بیکدیگر زدن موجها. (مؤید الفضلاء).
-
جستوجو در متن
-
ملتطم
لغتنامه دهخدا
ملتطم . [ م ُ ت َ طِ] (ع ص ) موج بر هم زننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). موج متلاطم . (ناظم الاطباء). مواج . متلاطم . پرتلاطم . پرموج . خروشان : با لشکری چون شب مدلهم و دریای ملتطم از کثرت فزون از ریگ بیابان ... (جهانگشای جوینی ...
-
برهم زدن
لغتنامه دهخدا
برهم زدن . [ ب َ هََ زَ دَ ] (مص مرکب ) یکی را بر دیگری زدن . اصطدام . تصادم . (از منتهی الارب ) : نه دستی کین جرس برهم توان زدنه غمخواری که با او دم توان زد. نظامی .سنگ و آهن را مزن برهم گزاف گه ز روی نقل و گه از روی لاف . مولوی .اِلتطام ، تَلاطم ؛ ...