کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
التذاع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
التذاع
لغتنامه دهخدا
التذاع . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) سوختن جراحت و ریش بدرد، و سوزش آن . (منتهی الارب ). سوختن ریش و آنچه بدان ماند از درد. (تاج المصادر بیهقی ). سخت دردکردن زخم و ریش و آنچه بدان ماند. (مصادر زوزنی ).
-
واژههای همآوا
-
التظاء
لغتنامه دهخدا
التظاء. [ اِ ت ِ ](ع مص ) زبانه زدن و برافروختن آتش . (منتهی الارب ). زبانه زدن آتش . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ).
-
جستوجو در متن
-
ملتذع
لغتنامه دهخدا
ملتذع . [ م ُ ت َ ذِ ] (ع ص ) جراحت و ریش سوزان به درد سوزش . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). جراحت سوزناک و دردناک . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به التذاع شود.
-
درد کردن
لغتنامه دهخدا
درد کردن . [ دَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دارای رنج و درد بودن واحساس وجع کردن . (ناظم الاطباء). متألم و متأثر و رنجور بودن . دردمند و آزرده از درد بودن : دردی که دل ز دست تو می کرد می کندبر دل چگونه دست نهم درد می کند. خواجه آصفی (از آنندراج ).التذاع ؛ ...