کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
التذاذ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
التذاذ
/'eltezāz/
معنی
۱. لذت بردن؛ لذت یافتن.
۲. خوشمزه یافتن چیزی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
حظ، کیف، لذت
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
التذاذ
واژگان مترادف و متضاد
حظ، کیف، لذت
-
التذاذ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'eltezāz ۱. لذت بردن؛ لذت یافتن.۲. خوشمزه یافتن چیزی.
-
التذاذ
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] (مص ل .) لذت بردن .
-
التذاذ
لغتنامه دهخدا
التذاذ. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) مزه یافتن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). لذت و مزه یافتن . (غیاث اللغات ) : بحاسه ٔ ذوق به انواع مطعوم و مشروب التذاذ میکند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).
-
واژههای همآوا
-
التزاز
واژهنامه آزاد
لذت بردن از چیزی
-
جستوجو در متن
-
لذت
واژگان مترادف و متضاد
التذاذ، حظ، خوشی، کیف، نعیم ≠ الم
-
چشش
واژگان مترادف و متضاد
۱. چشایی، ذوق، طعم، ۲. مذاق، مزه کردن، چشیدن ۳. التذاذ
-
حظ
واژگان مترادف و متضاد
۱. التذاذ، کیف، لذت، خوشی ۲. بهره، سهم، نصیب ۳. سعادت، کامیابی
-
اوفش
لغتنامه دهخدا
اوفش . [ ف ِ ](اِ صوت ) آوازی است که در خوشی یا درد کم برآرند. صوتی است نمودن درد یا التذاذ را. (یادداشت مؤلف ).
-
مزه بردن
لغتنامه دهخدا
مزه بردن . [ م َ زَ / زِ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) التذاذ. لذت بردن . (یادداشت به خطمرحوم دهخدا). مزه یافتن . رجوع به مزه یافتن شود.
-
چشم چرانی
لغتنامه دهخدا
چشم چرانی . [ چ َ / چ ِ چ َ ] (حامص مرکب ) خیره چشمی و هرزه نگاهی . (آنندراج ). نگاه التذاذ بروی خوب کردن . (فرهنگ نظام ). نظربازی .
-
اخ
لغتنامه دهخدا
اخ . [ اُ ] (صوت ) صوتی است نمودن تألم را. || صوتی نمودن التذاذ را : بعره را ای گنده مغز و گنده مخ زیر بینی بنهی و گوئی که اُخ اُخ اُخی برداشتی ای گیج کاج تا که کالای بدت یابد رواج .مولوی .
-
کاپری
لغتنامه دهخدا
کاپری . (اِخ ) کاپره . جزیره ٔ دریای «تیرنین » در خلیج ناپل ، که «تیبر» سالهای آخر عمر خود را بدانجا گذرانید. خاطره ٔ حیات شهوی وتوأم با لذائذی که تیبر در «کاپره » سپری کرد سبب شده است که این کلمه اغلب برای تعیین محل لذائذ استعمال و علی الخصوص به مک...