کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
التجاء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
التجاء
معنی
(اِ تِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) پناه بردن ، پناه جستن . 2 - (اِ.) پناه .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
التجاء
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) پناه بردن ، پناه جستن . 2 - (اِ.) پناه .
-
التجاء
لغتنامه دهخدا
التجاء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) التجا. رجوع به التجا شود.
-
واژههای همآوا
-
الطجاع
لغتنامه دهخدا
الطجاع . [ اِ طِ ](ع مص ) لغتی است در اضطجاع . (از اقرب الموارد). بر پهلو خفتن . (از ناظم الاطباء). رجوع به اضطجاع شود.
-
جستوجو در متن
-
پناهنده شدن
لغتنامه دهخدا
پناهنده شدن . [ پ َ هََ دَ / دِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) پناهیدن . پناه بردن . التجاء.
-
تلجئه
فرهنگ فارسی معین
(تَ جِ ئِ) [ ع . تلجئة ] (مص م .) 1 - قرار دادن مال برای بعضی از وارثان دون بعض . 2 - واگذار کردن زمین خود به دیگری و بدین نحو تحت حمایت او درآمدن ؛ التجاء.
-
ملجاء
لغتنامه دهخدا
ملجاء. [ م َ ج َءْ ] (ع مص ) پناه گرفتن به کسی . (تاج المصادربیهقی ). پناه گرفتن . (صراح ). لَجاءْ. پناه گرفتن . (ناظم الاطباء). التجاء. (از ذیل اقرب الموارد).
-
پناه آوردن
لغتنامه دهخدا
پناه آوردن . [ پ َ وَ دَ ](مص مرکب ) پناهیدن . التجاء. ملتجی شدن : بیش از این از من نمی آید که آوردم پناه از تف دوزخ بخاک آستان این جناب . مفید بلخی .تَعَفﱡق ؛ پناه آوردن بکسی . (منتهی الارب ).
-
استعاذه
لغتنامه دهخدا
استعاذه . [ اِ ت ِ ذَ ] (ع مص ) استعاذت . پناه گرفتن . (منتهی الارب ) (غیاث ). اندخسیدن . پناه جستن . پناه بردن به . التجاء. || (اصطلاح تجوید) کلمه ٔ اعوذ باﷲ من الشیطان الرجیم گفتن .- استعاذه کردن ؛ اعتصام به . ملتجی شدن . پناه بردن به .
-
التجا
لغتنامه دهخدا
التجا. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) التجاء. پناه گرفتن . (منتهی الارب ). پناه آوردن . (غیاث اللغات ) : بسجستان رفت بر قصد خدمت سلطان و التجا بظل حمایت و عنایت او. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). || (از «ل ج ی ») خواندن خود را بسوی غیر قوم خود. (منتهی الارب ).
-
طغرل نزان
لغتنامه دهخدا
طغرل نزان . [ طُ رِ /رُ ن َ ] (اِخ ) در کتاب اخبار الدولة السلجوقیة تألیف علی بن ناصربن علی الحسینی در ضمن خبر طغرل غاصب آورده که : و کان لسلاطین غزنة غلام ترکی یقال له طغرل نزان ففر منهم و التجاء الی الملوک السلجوقیة... [ ظاهراً کلمه ٔ نزان تصحیفی ...
-
پناه کردن
لغتنامه دهخدا
پناه کردن . [ پ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پناه بردن . زنهار خواستن . التجاء. در حمایت کسی یا چیزی درآمدن : چو کردم به دارای گیتی پناه بدل شادمان گشتم از تاج وگاه . فردوسی .بکوشید و کردار مردان کنیدپناه از بلاها به یزدان کنید. فردوسی .آسمان سرگشته کی ماند...
-
مبرت
لغتنامه دهخدا
مبرت . [ م َ ب َرْ رَ ] (ع اِ) (از مبرة عربی ) نیکوکاری . برّ. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کار نیک . عمل خیر. نیکی . اعمال نیک . احسان : تا هر کسی را مبرتی و نظری و نیکویی فرمایم . (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 95). شیر فرمود که اینجا مقام کن تا از... مب...
-
زینهار خواستن
لغتنامه دهخدا
زینهار خواستن . [ خوا / خا ت َ ] (مص مرکب ) امان طلبیدن . ملتجی شدن . پناه بردن . التجاء. پناهنده شدن . امان و پناه خواستن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : کشیدندشان خسته و بسته خواربه جان خواستند آن زمان زینهار. فردوسی .ز شاه کیان خواستندزینهارفروریختن...