کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
التجا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
التجا
/'eltejā/
معنی
پناه بردن؛ پناهنده شدن؛ پناه گرفتن.
فرهنگ فارسی عمید
فعل
بن گذشته: التجا کرد
بن حال: التجا کن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
التجا
فرهنگ نامها
(تلفظ: eltejā) (عربی) پناه بردن ، پناه جستن ، پناه جوئی .
-
التجا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: التجاء] 'eltejā پناه بردن؛ پناهنده شدن؛ پناه گرفتن.
-
التجا
لغتنامه دهخدا
التجا. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) التجاء. پناه گرفتن . (منتهی الارب ). پناه آوردن . (غیاث اللغات ) : بسجستان رفت بر قصد خدمت سلطان و التجا بظل حمایت و عنایت او. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). || (از «ل ج ی ») خواندن خود را بسوی غیر قوم خود. (منتهی الارب ).
-
واژههای مشابه
-
التجا آوردن
لغتنامه دهخدا
التجا آوردن . [ اِ ت ِ وَ دَ ] (مص مرکب ) پناه آوردن . پناه بردن . التجا بردن . التجا کردن : رساند رایت منصور بر فلک حافظکه التجا بجناب شهنشهی آورد.حافظ.
-
التجا بردن
لغتنامه دهخدا
التجا بردن . [ اِ ت ِ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) پناه بردن : لایق قدر پادشاهان نیست بخانه ٔ دهقانی رکیک التجا بردن . (گلستان ). التجا بسایه ٔ دیواری بردم . (گلستان ).بگذر ز دستگیری ما ای سبوی خم ما التجا بپای خم می نبرده ایم . صائب (از آنندراج ).رجوع به الت...
-
التجا جستن
لغتنامه دهخدا
التجا جستن . [ اِ ت ِ ج ُ ت َ ] (مص مرکب ) التجا بردن . التجا کردن . التجا ساختن . پناه بردن . پناه آوردن . رجوع به ترکیبات التجا شود.
-
التجا ساختن
لغتنامه دهخدا
التجا ساختن . [ اِ ت ِ ت َ ] (مص مرکب ) پناه بردن . پناه آوردن . التجا بردن . التجا کردن : اصفهبد از شهریار بساری رفت و بمنوچهربن شمس المعالی التجاساخت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 229). او بدین سبب بخراسان آمد و بحضرت سلطان التجا ساخت . (ترجمه ٔ تاریخ ی...
-
التجا کردن
لغتنامه دهخدا
التجا کردن . [ اِ ت ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پناه بردن . پناه آوردن : چون گروهی از ایشان بحصار التجا کردند مقدمی از ایشان بر برجی از قلعت بود. (تاریخ بیهقی ). هر که بر درگاه پادشاهان بی جریمه ای جفا دیده باشد... یا دشمن بر او التجا کرده .... (کلیله و دم...
-
جستوجو در متن
-
التجاء
لغتنامه دهخدا
التجاء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) التجا. رجوع به التجا شود.
-
التماس و درخواست
فرهنگ گنجواژه
التجا، ابرام.
-
التماس و سماجت
فرهنگ گنجواژه
التجا، درخواست.
-
پناهجویی
واژگان مترادف و متضاد
التجا، بستنشینی، پناهندگی، تحصن، تظلم
-
الاذة
لغتنامه دهخدا
الاذة. [ اِ ذَ ](ع مص ) فراگرفتن و احاطه کردن . (منتهی الارب ). || پناه گرفتن و التجا بردن . (اقرب الموارد).