کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
الب ارسلان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
ارسلان شاه
لغتنامه دهخدا
ارسلان شاه . [ اَ س َ ] (اِخ ) ابن الب ارسلان . رجوع به ارسلان ارغون شود.
-
الپ ارسلان
لغتنامه دهخدا
الپ ارسلان . [ اَ اَ س َ ] (اِخ ) رجوع به آلب ارسلان شود.
-
ابوشجاع
لغتنامه دهخدا
ابوشجاع . [ اَ ش ُ ] (اِخ ) عضدالدین الب ارسلان دومین از سلاجقه ٔ بزرگ . رجوع به الب ارسلان شود.
-
عضدالدین سلجوقی
لغتنامه دهخدا
عضدالدین سلجوقی . [ ع َ ض ُ دُدْ دی ن ِ س َ ] (اِخ ) الب ارسلان فرزند چغری بیک . رجوع به آلب ارسلان (محمدبن داود) شود.
-
ابوشجاع
لغتنامه دهخدا
ابوشجاع . [ اَ ش ُ ] (اِخ ) الب ارسلان محمدبن چغربک داودبن میکال بن سلجوق بن دقاق ملقب به عضدالدوله برادرزاده ٔ سلطان طغرل بک . رجوع به الب ارسلان محمد... شود.
-
تبش
لغتنامه دهخدا
تبش . [ ت َ ب َ ] (اِخ ) مصحف «تتش ». در فهرست رجال تاریخ گزیده چ براون ص 35 این کلمه بتصحیف آمده : «تاج الدوله تبش بن الب ارسلان ، رجوع کن به تتش بن ارسلان ». وباز در ص 36 آرد: «تبش ، رجوع کن به تاج الدوله تتش بن الب ارسلان ». رجوع به تاج الدوله تتش...
-
اخرس
لغتنامه دهخدا
اخرس . [ اَ رَ ] (اِخ ) رجوع به الب ارسلان شود.
-
محمد
لغتنامه دهخدا
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) آلب ارسلان . دومین از پادشاهان سلجوقی بزرگ (455 - 465 هَ . ق .). رجوع به آلب ارسلان شود.
-
ارسلان خاتون
لغتنامه دهخدا
ارسلان خاتون . [ اَ س َ ] (اِخ ) بنت جغری بیگ . عمه ٔ سلطان ملکشاه بن الب ارسلان بن جغری بیگ . او در اول در حباله ٔ القائم بامراﷲ خلیفه ٔ عباسی بود و به سال 469 هَ . ق . امیرعلی علاءالدولةبن ظهیرالدین بن ابی منصور فرامرزبن علاءالدوله کاکویه او را بزن...
-
ابن شاذان
لغتنامه دهخدا
ابن شاذان . [ اِ ن ُ ] (اِخ ) احمد.پیش از خواجه نظام الملک وزارت الب ارسلان داشته است .
-
ابوالقاسم
لغتنامه دهخدا
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) مغیث الدین . رجوع به محمودبن محمدبن ملکشاه بن الب ارسلان سلجوقی شود.
-
محمد
لغتنامه دهخدا
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن جغری بیک رجوع به آلب ارسلان محمدبن جغری بک ... شود.
-
ابومنصور
لغتنامه دهخدا
ابومنصور. [ اَ م َ ] (اِخ ) الب ارسلان البالوی . معین الدوله . رجوع به معین الدوله ... شود.
-
قراارسلان
لغتنامه دهخدا
قراارسلان . [ ق َ اَ س َ ] (اِخ ) عمادالدوله قاوردبیک نخستین از حکمرانان کرمان بود. درسال 545 هَ . ق . به دنبال تمرد و مخالفتی که با الب ارسلان کرد، آلب ارسلان با لشکری بسوی کرمان رفت و لشکرکرمان شکست خورد و قراارسلان با سواران خود بسوی جیرفت فرار کر...
-
ارسلان
لغتنامه دهخدا
ارسلان . [ اَ س َ ] (ترکی ، اِ) شیر. (مؤید الفضلاء). شیر درنده . (غیاث ). اسد. (غیاث ) (آنندراج ). مجازاً مرد شجاع : آنچه منصب میکند با جاهلان از فضیحت ، کی کند صد ارسلان . مولوی .چشم می مالم که آن هفت ارسلان تا کیانند و چه دارند از جهان . مولوی . |...