کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
البدار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
البدار
لغتنامه دهخدا
البدار. [ اَ ب ِ ] (ع اِ فعل ) الوحی . العجل . بشتاب .
-
جستوجو در متن
-
وحاک
لغتنامه دهخدا
وحاک . [ وَ ] (ع اِ فعل ) کلمه ای است که به تکرار گفته شود و بر شتاب داشتن را رساند: الوَحی ̍ الوَحی ̍ الوحاک الوحاک ؛ ای البدار البدار، یقال فی الاستعجال . (اقرب الموارد). رجوع به وَحی ̍ شود.
-
بدار
لغتنامه دهخدا
بدار. [ب َ رِ ] (ع اِ فعل ) مبنیاً علی الفتح . بشتاب . (ناظم الاطباء). در استعجال گویند: اَلوَحی ̍ [ اَ وَ حا ] .الوحی و الوحاک ؛ ای البدار، البدار. (از المنجد).
-
وحی
لغتنامه دهخدا
وحی . [ وَ حا ] (ع اِ) آواز مردم و جز آن که دراز و خفی باشد. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). وحاة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || شتاب . (منتهی الارب ). عجله . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || مهتر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). سی...
-
العجل
لغتنامه دهخدا
العجل . [ اَ ع َ ج َ ] (ع صوت ) در ترکیب مفعول مطلق است و عامل آن (فعل امر) حذف شده . در اصل چنین بود: اعجل العجل ؛ یعنی زودی بکن زودی کردن ، یعنی کمال زودی کن . (از غیاث اللغات ) (از آنندراج ). بشتاب . عجله کن . اَلبِدار. اَلوَحی ̍. و رجوع به عَجَل ...
-
اﷲا
لغتنامه دهخدا
اﷲا. [ اَل ْ لاه اَل ْ لاه / اَل ْ ل َه اَل ْ ل َه ] (ع صوت مرکب ) بترس از خدای . (زمخشری ). برای تحذیر استعمال میشود نظیر الطریق الطریق ، یعنی احذروا اﷲ (بترسید از خدا). این جمله را درجایی که کسی کاری بکند یا سخنی بگوید که مناسب وی نبوده باشد استعما...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ](اِخ ) ابن علی بن خیران الکاتب المصری . مکنی به ابومحمد و ملقب بولی الدوله . یاقوت گوید: او پس از وفات پدرش علی بجای او بمصر صاحب دیوان انشاء شد و پدر وی نیز فاضلی بلیغ بود. لکن احمد در علم و قدر از او درگذشت . احمد متقلد دیوان انشاء ...