کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
البحر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ارنیس البحر
لغتنامه دهخدا
ارنیس البحر. [ اَ رِ سُل ْ ب َ] (اِخ ) شهری است باسپانیا. (حلل السندسیة ج 2 ص 284). رجوع به ارنیش شود.
-
اسفنج البحر
لغتنامه دهخدا
اسفنج البحر. [ اِ ف َ جُل ْ ب َ ] (ع اِ مرکب ) اسفنج . رغوةالحجامین . رجوع به اسفنج شود.
-
باب البحر
لغتنامه دهخدا
باب البحر. [ بُل ْ ب َ ] (اِخ ) یکی از چهار دروازه ٔ شهر اسکندریه . (حبیب السیر چ قدیم تهران جزو 4 ج 3 ص 398). یکی از ده دروازه ٔ قصر سلطان المعز لدین اﷲ از فرزندان امیرالمؤمنین حسین بن علی (ص ) بقاهره :... و این حرم را ده دروازه است بر روی زمین هر ...
-
بنات البحر
لغتنامه دهخدا
بنات البحر. [ ب َ تُل ْ ب َ] (ع اِ مرکب ) ابرهای سپید و نیک . بنات بخر با خاء معجمه بهمین معنی است . (منتهی الارب ) (از آنندراج ).
-
تنین البحر
لغتنامه دهخدا
تنین البحر. [ ت ِن ْ نی نُل ْ ب َ ] (ع اِ مرکب ) گونه ای ماهی استخوان دار،از تیره ٔ «آکانتوپتر»ها است که در سراسر اقیانوس اطلس یافت می شود. طول این حیوان متوسط است و گونه های مختلف آن بین 12 تا 40 سانتیمتر طول دارند. تاکنون چهار گونه از این ماهی شناخ...
-
خصی البحر
لغتنامه دهخدا
خصی البحر. [ خ ِ / خ ُ صِل ْ ب َ ] (ع اِ مرکب ) جند بیدستر است . رجوع به خصیةالبحر شود.
-
خروب البحر
لغتنامه دهخدا
خروب البحر. [ خ َرْ رو بُل ْ ب َ ] (ع اِ مرکب ) مصحف خروب الخنزیر. (یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به اناغورس شود.
-
خروف البحر
لغتنامه دهخدا
خروف البحر. [ خ َ فُل ْ ب َ ] (ع اِ مرکب ) قسمی ماهی . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
حریش البحر
لغتنامه دهخدا
حریش البحر. [ح َ شُل ْ ب َ ] (ع اِ مرکب ) کرکدن البحر. قوقی . ذوالقرن . ختو. زال . ماهی زال .
-
خیل البحر
لغتنامه دهخدا
خیل البحر. [ خ َ لُل ْ ب َ] (ع اِ مرکب ) اسب آبی . (یادداشت مؤلف ): دخلت فی النهر فقلت لابی بکربن یعقوب ماهذه الدواب فقال هی خیل البحر خرجت ترعی فی البر و هی اغلظ من الخیل و لها اعراف و اذناب و رؤوسها کرؤوس الخیل ارجلها کارجل الفیلة و رایت هذه الخ...
-
نجم البحر
دیکشنری عربی به فارسی
ستاره دريايي , نجم البحر
-
بلح البحر
دیکشنری عربی به فارسی
صدف دو کپه اي , صدف باريک دريايي ورودخانه اي
-
صدف البحر
دیکشنری عربی به فارسی
نوعي صدف , پوزه بند يا مهاراسب (هنگام نعلبندي) , پوزه بند(براي مجازات اشخاص) , سرسخت
-
دوار البحر
دیکشنری عربی به فارسی
دريازده , مبتلا به استفراغ وبهم خوردگي حال در سفر دريا , دريا زدگي , تهوع وبهم خوردگي حال در سفر دريا
-
حورية البحر
دیکشنری عربی به فارسی
زن ماهي , حوري دريايي , افسونگر