کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
الاف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
الاف
لغتنامه دهخدا
الاف . [ اِ ] (ع مص ) الف (دوستی دادن ) کسی را به مکانی یا به کسی . (منتهی الارب ). موءالفت .
-
الاف
لغتنامه دهخدا
الاف . [ اُل ْ لا ] (ع ص ، اِ) ج ِ آلف . (منتهی الارب ).
-
واژههای مشابه
-
آلاف
فرهنگ واژههای سره
هزارها
-
آلاف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ اَلْف] [قدیمی] 'ālāf = اَلْف
-
آلاف
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] ( اِ.) جِ الف ؛ هزارها، هزاران .
-
آلاف
لغتنامه دهخدا
آلاف . (ع اِ) ج ِ اَلْف . هزاران . || (ص ، اِ) ج ِ اِلْف .
-
آلاف و اولوف
لهجه و گویش تهرانی
سرمایه، ثروت و مکنت.
-
الاف و الوف
فرهنگ گنجواژه
مال و نعمت . به آلاف و الوف رسیدن.
-
واژههای همآوا
-
آلاف
فرهنگ واژههای سره
هزارها
-
علاف
لغتنامه دهخدا
علاف . [ ع َ ] (اِخ ) وادیی است در یمن . (منتهی الارب ).
-
علاف
لغتنامه دهخدا
علاف . [ ع َل ْ لا ] (اِخ ) اسحاق بن وهب . رجوع به اسحاق ... شود.
-
علاف
لغتنامه دهخدا
علاف . [ ع َل ْ لا ] (ع ص ) علف فروش . (اقرب الموارد). || کسی که جو و گندم و کاه و هیزم و یونجه و علف میفروشد. (ناظم الاطباء).
-
علاف
لغتنامه دهخدا
علاف . [ ع َل ْ لا] (اِخ ) رجوع به ابوالهذیل (محمدبن هذیل ...) شود.