کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
الات الحب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
الات الحب
لغتنامه دهخدا
الات الحب . [ اُ تُل ْ ح َب ب ] (اِخ ) چشمه ایست در اِضَم از ناحیه ٔ مدینه . (معجم البلدان ).
-
واژههای مشابه
-
آلات
واژگان مترادف و متضاد
ابزار، ادوات، اسباب، افزار، وسایل
-
آلات
فرهنگ واژههای سره
ابزارها
-
آلات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] 'ālāt ۱. [جمعِ آلَة] = آلت۲. نشاندهندۀ انواع جنس (در ترکیب با کلمۀ دیگر): آهنآلات، بلورآلات، شیشهآلات.
-
آلات
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] ( اِ.) جِ آلت ؛ وسایل .
-
آلات
لغتنامه دهخدا
آلات . (اِخ ) نام شهری از طایفه ٔ نصر، و گفته اند نام دو شهر است .
-
آلات
لغتنامه دهخدا
آلات . (ع اِ) ج ِ آلت . افزارها. ابزارها. ادوات .سازوبرگ . ساز. ساختگی ها. اسباب . سامان : سکندر بیامد بدشت نبردهمه خواسته سربسر گرد کردز تخت و ز خرگاه و پرده سرای ز فرش وز آلات و از چارپای . فردوسی .نگه کرد قارن بتورانیان همه ساز و آلات ایرانیان . ف...
-
نقره آلات
لغتنامه دهخدا
نقره آلات . [ ن ُ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) ابزار نقره . اثاثه و ابزاری که از نقره ساخته مانند وسایل چای خوری و قاشق و چنگال و لوازم سفره .
-
آلات تغذبه
فرهنگ واژههای سره
گُوارنده ها
-
آلات تناسلی
فرهنگ واژههای سره
زهار
-
آلات تنفسی
فرهنگ واژههای سره
دمگَرها
-
آلات جارحه
فرهنگ واژههای سره
زینه ها، شکنجک
-
آلات دفاعی
فرهنگ واژههای سره
پدافنداَبزار
-
آلات صوتی
فرهنگ واژههای سره
اندامهای آوای