کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اقیانوسپیما پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ocean going vessel, ocean going
اقیانوسپیما
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] کشتی مناسب تردد در اقیانوسها
-
واژههای مشابه
-
اقیانوس
واژگان مترادف و متضاد
بحر، دریا، قلزم، یم ≠ بر، خشکی
-
اقیانوس
فرهنگ واژههای سره
ابردریا، ژرف دریا
-
اقیانوس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از یونانی] (جغرافیا) 'oqyānus بحر محیط؛ دریای بسیاربزرگ؛ هر یک از پنج پهنۀ گستردۀ آب شور با دریاها و جزیرههای بسیار که به هم متصل هستند و اطراف کرۀ زمین را فرا گرفتهاند.
-
اقیانوس
فرهنگ فارسی معین
( اُ ) [ معر. ] ( اِ.) مأخوذ از یونانی . دریای بسیار بزرگ .
-
اقیانوس
لغتنامه دهخدا
اقیانوس . [ اُ / اِق ْ ] (معرب ، اِ) نامی است که یونانیان باستان و اروپائیان به بحر محیط اطلاق میکنند. عرب این نام را پذیرفته و معرب ساخته اند. به این اسم آن مقدار آبی را که سه ربع از کره ٔ زمین یعنی 374 میلیون کیلومتر مربع را احاطه کرده است می نامند...
-
اقیانوس
دیکشنری فارسی به عربی
محيط
-
پیما
فرهنگ نامها
(تلفظ: peymā) (بن مضارعِ پیمودن) ، پیمودن؛ راه رونده ، طی کننده.
-
پیما
لغتنامه دهخدا
پیما. (اِخ ) یکی از اقوام اصیل آمریکای شمالی که در زوایای شمال غربی بکسیک و در جمهوری آریزونا از جماهیر متفقه جای دارند. مردمانی قوی هیکل و تندرست و دارای تناسب اعضاء کاملند و مقیم در ده باشند و بزراعت اشتغال دارند و ببافتن پاره ای از منسوجات پنبه ای...
-
پیما
لغتنامه دهخدا
پیما. (اِخ ) نام ایالتی است در جمهوری آریزونا از جماهیر متفقه ٔ آمریکا. (قاموس الاعلام ترکی ).
-
پیما
لغتنامه دهخدا
پیما.[ پ َ / پ ِ ] (فعل امر) امر از پیمودن . (آنندراج ). || (نف مرخم ) مخفف پیماینده . که پیماید. پیماینده و بدین معنی مرکب استعمال کنند. (آنندراج ). || پیدا کننده ٔ اندازه ٔ هرچیز. اندازه گیرنده ٔ اشیاء. کیال . || راه رونده . طی کننده .- آسمان پیما ...
-
پیما
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ پیمودن) ‹پیمای› peymā ۱. = پیمودن۲. پیماینده؛ طیکننده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): جهانپیما، راهپیما، زمینپیما.۳. نوشنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): بادهپیما.۴. (اسم) [قدیمی] واحد اندازهگیری طول، تقریباً معادل دو یا سه گز.
-
پیما
واژهنامه آزاد
پیاز
-
موج اقیانوس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقیانوسشناسی، علوم جَوّ] ← موج دریا