کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اقوات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اقوات
/'aqvāt/
معنی
= قوت qut
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اقوات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ قوت] [قدیمی] 'aqvāt = قوت qut
-
اقوات
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . ] (اِ.) جِ قوت ؛ توشه ها، خواربار.
-
اقوات
لغتنامه دهخدا
اقوات . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ قوت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (اقرب الموارد). رجوع به قوت شود.
-
واژههای همآوا
-
اغواط
لغتنامه دهخدا
اغواط. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ غائِط، زمین مغاک پست فراخ و نشیب که در آن کسی در کمین تواند نشست . (آنندراج ). ج ِ غائط، زمین مغاک پست فراخ . (از منتهی الارب )(ناظم الاطباء). غِیاط. غیطان . غوط. (منتهی الارب ).
-
اقواط
لغتنامه دهخدا
اقواط. [ اَق ْ ] (ع اِ)ج ِ قَوْط. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رمه های گوسپندان . (آنندراج ). رجوع به قوط شود.
-
جستوجو در متن
-
وصایت
لغتنامه دهخدا
وصایت . [ وَ / وِ ی َ ] (ع اِ) وصایة. پند و اندرز و نصیحت . || فرموده و فرمان و وصیت . (ناظم الاطباء) : در اثنای وصایت پسر خویش مهدی را میگفت . (کلیله و دمنه ). در مواسات و مراعات اوقاف اقوات او وصایت فرمود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).- وصایت کردن ؛ وصی...
-
تعجب کردن
لغتنامه دهخدا
تعجب کردن . [ ت َ ع َج ْ ج ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تعجب داشتن . تعجب نمودن . شگفت کردن وآشفته شدن . (ناظم الاطباء). شگفتی کردن . حیرت کردن . در شگفتی و حیرت شدن . حیران ماندن : تعجب کردند از عمر دراز و تأسف همچنان بر حیات دنیا. (گلستان ). از آن حالت ت...
-
تفحص
لغتنامه دهخدا
تفحص . [ ت َ ف َح ْ ح ُ ](ع مص ) واپژوهیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار) (مجمل اللغة). پژوهش . (صحاح الفرس ). بازکاویدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). کاویدن . (غیاث اللغات ). وارسی و جستجو کردن . (از اقرب الموارد) : و تفحص احوا...
-
مقدر
لغتنامه دهخدا
مقدر. [ م ُ ق َدْ دِ ] (ع ص ) کسی را گویند که مقادیر و حسابها را نیک داند. (از انساب سمعانی ). اندازه کننده .مهندس . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : پس مقدران را و صانعان را بیاورد و مالهای بسیار بذل کرد تا مصرفهای آب ساختند. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 1...
-
قوت
لغتنامه دهخدا
قوت . (ع مص ) رجوع به قَوت و قیاتة شود. || (اِ) خوراک . غذا. || خورش به اندازه ٔ قوام بدن انسان . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) . روزی . (ترتیب عادل ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). ج ، اقوات . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). قیت و قیته وقوات نیز بمعنی ...
-
مواسات
لغتنامه دهخدا
مواسات . [ م ُ ] (ع اِمص )مواسا. مواساة. غمخواری و یاریگری و مددکاری به مال . (ناظم الاطباء). معاونت یاران و دوستان و مستحقان است در معیشت و تشریک ایشان در قوت و مال . (نفائس الفنون ). غمخواری کردن کسی را به مال خود. برابر گردانیدن او را با خویش . و ...
-
ثمن
لغتنامه دهخدا
ثمن . [ ث َ م َ ] (ع اِ) بها. ارز.نرخ . اخش . قیمت . مقابل ِ مثمن و صرف . ج ، اثمان . اَثمُن . اَثمِنة : در میان اهل دیلم غلائی ظاهر شد بسبب تردد لشکر و تفحص از مواضع غلات و اقوات و تاراج کردن آن بی عوضی و ثمنی . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).هم ز لطف و جوش...
-
متشبه
لغتنامه دهخدا
متشبه . [ م ُ ت َ ش َب ْ ب ِه ْ ] (ع ص ) ماننده بچیزی . (آنندراج ). مانند و هم سان و مشابه . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به تشابه شود.- متشبه مبطل ؛ کسانی اند که خود را در زمره ٔ صوفیان اظهار می کنند و از حیلت عقاید و ...