کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اقمار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اقمار
/'aqmār/
معنی
= قمر
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اقمار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ قمر] 'aqmār = قمر
-
اقمار
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . ] (اِ.) جِ قَمَر. 1 - ماه ها، سیارات کوچکی که به دور یکی از سیارات می گردند. 2 - در فارسی ، کشورهای ضعیفی که از نظر سیاسی پیرو کشورهای قوی تر می باشند.
-
اقمار
لغتنامه دهخدا
اقمار. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ قمر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). ج ِ قمر، به معنی ماه ازشب سوم تا آخر ماه . (آنندراج ). || ج ِ قمیر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به قمیر شود.
-
اقمار
لغتنامه دهخدا
اقمار. [ اِ ] (ع مص ) بدیر کشیدن رسیدگی خرما و میوه چندانکه سرما درآید. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || تباه گردیدن شیرینی و حلاوت میوه قبل از آنکه برسد. || اقمار ابل ؛ در گیاه بسیار افتادن شتران . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). |...
-
واژههای همآوا
-
اغمار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی جمعِ غَمْر و غِمْر و غُمْر] [قدیمی] 'aqmār = غمر
-
اغمار
لغتنامه دهخدا
اغمار. [ اَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ غُمر و غُمُر، بمعنی گول و زعفران . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نادان و ناآزموده کاران . (غیاث اللغات ). ج ِ غُمر،زعفران و نوعی طلا که زنان بر روی مالند. و ج ِ غِمر،بمعنی حقد و عطش . (از اقرب الموارد). ناآزمودگان . گ...
-
اغمار
لغتنامه دهخدا
اغمار. [ اِ ] (ع مص ) دلیر گشتن بر سختی گرما و راه رفتن سپس سستی آوردن . یقال : «اغمرنی الحر». (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). فتور یافتن گرماآنگاه دلیر شدن و براه درآمدن : اغمرنی الحر؛ ای فترفاجترأت علیه و رکبت الطریق . (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
Enceladus
اِنسلادوس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] یکی از قمرهای زحل که در مقایسه با اقمار دیگر منظومۀ شمسی دهانههای برخوردی کمتری دارد
-
revolution
گردش 3
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] حرکت یک جِرم به دور جِرم دیگر، مانند سیارات به دور خورشید یا اقمار به دور سیارات متـ . حرکت انتقالی 2
-
قمر
فرهنگ فارسی معین
(قَ مَ) [ ع . ] (اِ.) ماه . ج . اقمار. ؛ ~در عقرب بودن کنایه از: بد یا آشفته بودن وضع .
-
ساطر
لغتنامه دهخدا
ساطر. [ طِ ] (ع ص ، اِ) قصاب . (منتهی الارب ) (المنجد). || ستاره های درجه ٔ دویم مانند اقمار. (ناظم الاطباء).
-
قمیر
لغتنامه دهخدا
قمیر. [ ق َ ] (ع ص ) بکر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) . || بازنده . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ). مقامر. (تاج المصادر بیهقی ). ج ، اقمار چون نصیر و انصار. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (تاج العروس ).
-
منظومه
لغتنامه دهخدا
منظومه . [ م َ م َ / م ِ ] (از ع ، ص ، اِ) تأنیث منظوم . منظومة. (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به منظوم شود. || هر چیز واقعشده در صف و قطار و در نظم . (ناظم الاطباء).- منظومه ٔ زواهر ؛ رشته ٔ مروارید. (ناظم الاطباء). || هر یک از شموس با سیارات و اقمار...