کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اقلیم زمین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
third-order climatological station
ایستگاه اقلیمشناسی درجۀ سه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] ایستگاه هواشناسی مشابه ایستگاه اقلیمشناسی درجۀ دو که در آن تنها یک بار در روز و تعداد کمتری از دادهها و عناصر اندازهگیری میشود
-
first-order climatological station
ایستگاه اقلیمشناسی درجۀ یک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] ایستگاه هواشناسی که در آن ثبت خودکار یا خوانش ساعتی فشار جوّ، دما، رطوبت، باد، آفتاب، بارش، مقدار و نوع ابر و وضع هوا انجام میشود
-
جستوجو در متن
-
هفت زمین
فرهنگ فارسی معین
( ~. زَ) (اِمر.) نک . هفت اقلیم .
-
هفت زمین
لغتنامه دهخدا
هفت زمین . [ هََ زَ ] (اِ مرکب ) کنایت از هفت کشور و هفت اقلیم باشد. (برهان ).
-
بروبوم
واژگان مترادف و متضاد
بوم و بر، زمین، سرزمین، اقلیم، ملک
-
مرزوبوم
واژگان مترادف و متضاد
اقلیم، بوموبر، خطه، زمین، سرزمین، قلمرو، کشور
-
کشخور
فرهنگ فارسی معین
(کِ وَ) (اِ.) کشور؛ یک بخش از هفت بخش زمین ، اقلیم .
-
خونیره
واژهنامه آزاد
اقلیم وسطی در آفرینش زمین و انسان در آیین زرتشت
-
هفت اصل
لغتنامه دهخدا
هفت اصل . [ هََ اَ ] (اِ مرکب ) کنایه از هفت طبقه ٔ زمین است . (برهان ). هفت رقعه ٔ ادکن . || هفت اقلیم را نیز هفت اصل گویند. (برهان ). رجوع به هفت اقلیم شود.
-
ششم زمین
لغتنامه دهخدا
ششم زمین . [ ش َ / ش ِ ش ُ زَ ] (اِخ ) اقلیم ششم . (ناظم الاطباء). کنایه از ولایت روم است . (از غیاث اللغات ) (از آنندراج ).
-
tropics 2
منطقۀ حارّه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] آن بخش از زمین که آبوهوا یا اقلیم گرم و مرطوب دارد متـ . حارّه
-
هفت نطع
لغتنامه دهخدا
هفت نطع. [ هََ ن َ ] (اِ مرکب ) کنایه از هفت طبقه ٔ زمین و هفت اقلیم باشد. (برهان ).
-
سرزمین
واژگان مترادف و متضاد
ارض، اقلیم، بوم، خطه، دیار، زمین، قلمرو، کشور، مرزوبوم، ملک، مملکت، ناحیه
-
زمین
لغتنامه دهخدا
زمین . [ زَ ] (اِ) ترجمه ٔ ارض ، در زمی گذشت . (آنندراج ). بمعنی معروف است و این مرکب است به لفظ «زم » که بمعنی سردی است و «یا نون » نسبت ، چنانکه در سیمین و زرین . چون جوهر ارض سرد است ، لهذا به این اسم مسمی گردید. گاهی نون حذف کرده زمی هم گویند. (غ...
-
climatic classification
ردهبندی اقلیمی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] تقسیم اقلیم سطح کرۀ زمین به مجموعهای از مناطق بههمپیوسته که عناصر اقلیمی هریک از آنها نسبتاً همگناند