کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اقلید پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اقلید
/'eqlid/
معنی
کلید.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اقلید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اَقالید] [قدیمی] 'eqlid کلید.
-
اقلید
لغتنامه دهخدا
اقلید. [ اِ ] (اِخ ) بلوکی است از فارس . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). در پنج فرسنگی جنوبی آباده در دامنه ٔ کوه افتاده شهری است در استخر فارس و دارای ولایت و مزارع است . (معجم البلدان ) (مراصدالاطلاع ). شهرکی کوچک است و حصاری دارد و دارای جامع و منب...
-
اقلید
لغتنامه دهخدا
اقلید. [ اِ ] (ع اِ) حلقه ٔ بینی شتر ماده . || رسن از برگ خرما که سر خنور را بدان بندند. || رشته ای مانند تار از روی که بر حلقه ٔ بینی شتر و بر حلقه ٔ گوشواره پیچند. || گردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || معرب کلید و بمعنی آن . (غیاث اللغات ) (م...
-
واژههای مشابه
-
آباده ٔ اقلید
لغتنامه دهخدا
آباده ٔ اقلید. [ دَ ی ِ اِ ] (اِخ ) بخشی از شهرستان آباده است و آن را به مناسبت یکی از قرای آن که اقلید نام دارد آباده ٔ اقلید خوانند تا از آباده ٔ طشک ممتاز باشد. این بخش از طرف شمال و مشرق به ابرقوه (ابرکوه ) و توابع اصفهان و از جنوب بقونقری و از م...
-
جستوجو در متن
-
اقالید
لغتنامه دهخدا
اقالید. [ اَ ] (معرب ، اِ) ج ِ اقلید. رجوع به اقلید شود
-
کلید
لغتنامه دهخدا
کلید. [ ک ِ ] (اِخ ) اقلید (نام محل ) (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به اقلید شود.
-
غاضیان
لغتنامه دهخدا
غاضیان . (اِخ ) موضعی در جنوب آباده ٔ اقلید فارس .
-
صغادالاسود
واژهنامه آزاد
نام چشمه وهمچنین منطقه زراعی وسیعی در شهرستان اقلید فارس است.وشامل صغادالاسود سفلی وعلیا است.مردم اقلید به آن چغرسیاه به ضم اول و دوم میگویند.
-
دردانه
لغتنامه دهخدا
دردانه . [ دُ ن َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان احمدآباد بخش مرکزی شهرستان آباده ، واقع در 66هزارگزی جنوب اقلید و کنار راه فرعی اقلید به ده بید. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
-
کوه گردلو
واژهنامه آزاد
نام کوهی صخره ای و سنگی با شیب زیاد، بالای دهستان آسپاس اقلید، که از قدیم برای اهالی آن منطقه نماد اقتدار و مقاومت بوده است.
-
مردله قاجی
واژهنامه آزاد
[mordala ghaji] گونه ای از درخچه می باشد که در کوههای شهرستان اقلید رشد می کند دارای پوستی مقاوم می باشد که در برخی موارد از پوست آن به عنوان طناب استفاده می شود
-
صغادالاسود
واژهنامه آزاد
صغادالاسود یا چُغُرسیاه (چُقُرسیاه، چوقورسیاه)؛ نام منطقه ای درشمال شهر اقلید که چند سالی است به تفرجگاه تبدیل شده است. در حال حاضر (1395) این منطقه پنج قنات دارد.
-
تخت چمن
لغتنامه دهخدا
تخت چمن . [ ت َ چ َ م ِ ] (اِخ ) ده کوچکی از دهستان احمدآباد در بخش مرکزی شهرستان آباده است که در شصت وپنج هزارگزی جنوب اقلید و در کنار راه فرعی ده بید به اقلید و احمدآباد واقع است و 15 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).