کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اقفار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اقفار
معنی
( اِ) [ ع . ] (مص ل .) تهی شدن ، ویران گشتن .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اقفار
فرهنگ فارسی معین
( اِ) [ ع . ] (مص ل .) تهی شدن ، ویران گشتن .
-
اقفار
لغتنامه دهخدا
اقفار. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ قفر، بیابان بی آب و گیاه . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
اقفار
لغتنامه دهخدا
اقفار. [ اِ ] (ع مص ) خالی شدن جای . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || بی آب و گیاه گردیدن جای . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). بی آب و گیاه و مردم شدن مکان . (از اقرب الموارد). || از اهل دورافتادن مرد بصحراء. || بی طعام شدن . بی نان و خور...
-
واژههای همآوا
-
اغفار
لغتنامه دهخدا
اغفار. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ غَفر، بمعنی بزغاله ٔ کوهی . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). ج ِ غَفر، بمعنی بچه ٔ گاو. الغِفر؛ ولدالبقرة. غُفر. غَفر. ج ، اَغفار. غِفَرَة. غُفور. (اقرب الموارد).
-
اغفار
لغتنامه دهخدا
اغفار. [ اِ ] (ع مص ) پوست مانندی بر غوره ٔ خرما برآمدن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). قشرمانندی برخرمای نارس برآمدن : اغفر النخل ؛ رکب بسره شی ٔ کالقشر. (از اقرب الموارد). || رخت را در آوند درآوردن و پوشیدن در آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم ...
-
جستوجو در متن
-
مقفر
لغتنامه دهخدا
مقفر. [ م ُ ف ِ ] (ع ص ) ویران شده و خراب و خالی از اهل . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به اِقفار شود.
-
بی نان
لغتنامه دهخدا
بی نان . (ص مرکب ) (از: بی + نان ) که نان و قوت نداشته باشد. بی خوراک . فاقد ماده ٔ تغذیه . که وسیله ٔ تغذیه ندارد : چو بی نان و بی آب و بی تن شدنداز ایران سوی شهر دشمن شدند. فردوسی . || بی خورش . بی قاتق .- بی نانخورش ؛ بی قاتق : اقفار؛ بی نان خورش...