کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اقطاب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اقطاب
/'aqtāb/
معنی
= قطب
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اقطاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ قُطب] 'aqtāb = قطب
-
اقطاب
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . ] ( اِ.) جِ قُطب .
-
اقطاب
لغتنامه دهخدا
اقطاب . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ قُطب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع به قطب شود.
-
اقطاب
لغتنامه دهخدا
اقطاب . [ اِ ] (ع مص ) درآمیختن شراب را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آمیختن شراب . (تاج المصادر بیهقی ). || گرد آمدن قوم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
واژههای مشابه
-
أقطاب المؤتمر
دیکشنری عربی به فارسی
سران کنفرانس
-
واژههای همآوا
-
اقتاب
لغتنامه دهخدا
اقتاب . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ قِتْب . (منتهی الارب ). || پالان و پالان خرد. رجوع به قتب شود.
-
اقتاب
لغتنامه دهخدا
اقتاب . [ اِ ] (ع مص ) بر پشت شتر قتب نهادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). پالان بر اشتر نهادن . (المصادر زوزنی ). پالان بر شتر بستن . (تاج المصادر بیهقی ). || سوگند غلیظ و درشت خوردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
سران کنفرانس
دیکشنری فارسی به عربی
أقطاب المؤتمر
-
هفت مردان
فرهنگ فارسی معین
( ~. مَ) (اِمر.) مردان خدا که شامل هفت دسته اند: اقطاب ، ابدال ، اخیار، اوتاد، غوث ، نقباء، نجباء.
-
اربعة
لغتنامه دهخدا
اربعة. [ اَ ب َ ع َ ] (ع عدد، ص ، اِ) چهار. اربع. || چهارگانه .- آباء اربعة . رجوع به آباء شود.- اخلاط اربعة . رجوع به اخلاط شود.- ادله ٔ اربعة . رجوع به ادله شود.- ارکان اربعة . رجوع به ارکان شود.- ازمان اربعة . رجوع به ازمان شود.- اشکال اربعة . رجو...
-
احبار
لغتنامه دهخدا
احبار. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ حِبر و حَبر. دانایان . (غیاث ). دانشمندان : پدر او از اخیار عباد و احبار عُبّاد و اقطاب زهّاد بود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). || علمای یهود. || مدادها . || نشانها. || صورتها.- سوره ٔ احبار ؛ سوره ٔ مائده . (غریبین ابوعبید هروی )...
-
اوتاد
لغتنامه دهخدا
اوتاد. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ وَتَد. میخ ها. (منتهی الارب )(از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (ترجمان القرآن ).- اوتاد ارض ؛ کوههای روی زمین : والجبال اوتاداً. (قرآن 7/78).- اوتاد بلاد ؛ رؤسای آن .- اوتادفم ؛ دندانها. || (اصطلاح صوفیه ) اقطاب و بزرگان ، ...