کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اقشعرار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اقشعرار
/'eqše'rār/
معنی
موی بر بدن راست شدن؛ سیخ شدن موهای بدن و در هم کشیده شدن پوست از ترس یا سرما یا علت دیگر.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اقشعرار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'eqše'rār موی بر بدن راست شدن؛ سیخ شدن موهای بدن و در هم کشیده شدن پوست از ترس یا سرما یا علت دیگر.
-
اقشعرار
فرهنگ فارسی معین
(اِ ش ِ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - موی بر اندام به پا خاستن . 2 - فراهم آمدن پوست ها از ترس .
-
اقشعرار
لغتنامه دهخدا
اقشعرار. [ اِ ش ِ ] (ع مص ) برفراخیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). برفراشیدن از بیم . (المصادر زوزنی ). || برخود لرزیدن . (منتهی الارب ). فسره گرفتن . موی بر اندام بپای خاستن و پوست ها فراهم آمدن از لرزش . (ترجمان القرآن ). برخاستن موی...
-
جستوجو در متن
-
برفراشیدن
لغتنامه دهخدا
برفراشیدن . [ ب َ ف َ دَ ] (مص مرکب ) فراشیدن : اقشعرار؛ از بیم برفراشیدن . (المصادر زوزنی ). رجوع به فراشیدن شود.
-
افراشیدن
لغتنامه دهخدا
افراشیدن . [ اَ دَ ] (مص ) افراشتن . (یادداشت مؤلف ).- برافراشیدن موی ؛ اقشعرار. یعنی موی بر اندام خاستن و پوستها فراهم آمدن از ترس .
-
تَقْشَعِرُّ
فرهنگ واژگان قرآن
مي لرزد(پوست)(از مصدر اقشعرار است که به معناي جمع شدن پوست بدن است به شدت ، از ترسي که در اثر شنيدن خبر دهشت آور و يا ديدن صحنهاي دهشت آور دست ميدهد )
-
فراخیدن
لغتنامه دهخدا
فراخیدن . [ ف َ دَ ] (مص ) موی در بدن برخاستن و راست ایستادن . (برهان ). فراشیدن . افراشیدن . فراخه . فراشه . اقشعرار. (یادداشت بخط مؤلف ). || از هم جدا کردن . (برهان ). رجوع به فراخه شود.
-
برفراخیدن
لغتنامه دهخدا
برفراخیدن . [ ب َ ف َ دَ ] (مص مرکب ) راست ایستادن . (ناظم الاطباء). || موی بر اندام راست شدن . (حاشیه ٔ منتهی الارب ). || بر خود لرزیدن . فسره گرفتن . اقشعرار. قشعریره پیدا کردن . (از منتهی الارب ). فراشیدن . (یادداشت مؤلف ). رجوع به فراخیدن و فسره...
-
انصاع
لغتنامه دهخدا
انصاع . [ اِ] (ع مص ) ثابت کردن و گزاردن حق کسی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اقرار کردن بحق کسی و ادا کردن آن را. (از اقرب الموارد). || پیش آمدن جهت بدی و فراخیدن یا آشکار کردن آنچه در دل باشد و آهنگ جنگ کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). پی...
-
اشمئزاز
لغتنامه دهخدا
اشمئزاز. [ اِ م ِ ءْ ] (ع مص ) منقبض و گرفته شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اشمئزاز از چیزی ؛ منقبض شدن و رمیدن از چیزی بسبب ناخوش داشتن آن . (از المنجد). باهم آمدن . واهم آمدن [از چیزی ]. (زوزنی ). بهم درشدن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 13). رمی...
-
خشک
لغتنامه دهخدا
خشک . [ خ ُ ] (ص ) مقابل تر. (از برهان قاطع). یابس و چیزی که تری و رطوبت نداشته باشد . (از ناظم الاطباء). یابس . بِسَر. (یادداشت بخط مؤلف ). آنچه که در آن رطوبت و نم وجود ندارد. آب خود از دست داده . جاف . ضامل . هَشیم . (منتهی الارب ). حَفیف . (دهار...
-
مصدر
لغتنامه دهخدا
مصدر. [ م َ دَ ] (ع اِ) محل بازگشت از حج . ج ، مصادر. (ناظم الاطباء). جای بازگشتن . (منتهی الارب ) (غیاث ) (آنندراج ). جای بازگشت . (ناظم الاطباء). جای صادر شدن . (آنندراج ). || محل بازگشت ازآب . (ناظم الاطباء). || جای بیرون آمدن . (غیاث ) (آنندراج )...