کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اقساط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اقساط
/'aqsāt/
معنی
= قِسط
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اقساط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ قسط] 'aqsāt = قِسط
-
اقساط
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] 1 - (مص م .) داد دادن ، عدل کردن . 2 - راست بخشیدن .
-
اقساط
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . ] (اِ.) جِ قسط ؛ بهره ها، بخش ها.
-
اقساط
لغتنامه دهخدا
اقساط. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ قِسط. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). قسطها و حصه های مساوی و برابر. (ناظم الاطباء). رجوع به قسط شود.
-
اقساط
لغتنامه دهخدا
اقساط. [ اِ ] (ع مص ) عدل و داد کردن . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ). داد کردن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ترتیب عادل بن علی ). عدل کردن . (تاج المصادر بیهقی ).
-
واژههای مشابه
-
نقد و اقساط
فرهنگ گنجواژه
فروش قسطی و نقد.
-
جستوجو در متن
-
installment debt
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اقساط بدهی
-
installment loan
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اقساط وام
-
installment credit
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اعتبار اقساط
-
installment rate
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نرخ اقساط
-
installment buying
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خرید اقساط
-
پیش قسط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. عربی] pišqest قسمت اول از پولی که باید بهاقساط داده شود.
-
installments
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اقساط، قسط، بخش