کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اقزام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اقزام
لغتنامه دهخدا
اقزام . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ قَزَم . رذال الناس . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). مردم فرومایه . (آنندراج ). رجوع به قزم شود.
-
واژههای همآوا
-
اغذام
لغتنامه دهخدا
اغذام . [ اِ ] (ع مص ) همه ٔ شیر پستان را خوردن : اغذم الفصیل ما فی ضرع امه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تمام خوردن فصیل شیر مادر خود را: اغذم الفصیل ما فی ضرع امه ؛ شرب جمعه . (از اقرب الموارد).
-
اقضام
لغتنامه دهخدا
اقضام . [ اِ ] (ع مص ) لرزانیدن و جنبانیدن شتر زنخ خود را. || در خشکسال اندک از طعام آوردن قوم از شهری . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || قضیم خورانیدن ستور را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). جو دادن ستور را. (مجمل اللغة) (تاج ...
-
جستوجو در متن
-
قزم
لغتنامه دهخدا
قزم . [ ق َ زَ ] (ع ص ، اِ) مردم فرومایه . (منتهی الارب ). مردم رذل . (اقرب الموارد). واحد و جمع و مذکر و مؤنث در آن یکسان است و گاهی مثنی و مجموع و مؤنث هم آید. گویند: رجل قزم و رجلان قزمان و امراءة قزمة، و رجال اقزام و قَزامی ̍ و قُزُم . (اقرب ال...