کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اقراص پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اقراص
لغتنامه دهخدا
اقراص . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ قُرص . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بمعنی کلیچه و گرده ٔ آفتاب . (آنندراج ).
-
اقراص
لغتنامه دهخدا
اقراص . [ اِ ] (ع مص ) بسرانگشت گرفتن و شستن چیزی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
-
واژههای همآوا
-
اغراس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] 'aqrās نهالها؛ درختها.
-
اغراس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'eqrās = غَرْس
-
اغراس
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] (مص م .) درخت کاشتن .
-
اغراس
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . ] ( اِ.) جِ غرس ؛ درخت ها، نهال ها.
-
اغراس
لغتنامه دهخدا
اغراس . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ غَرس . درخت های نشانده . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). و رجوع به غرس شود.
-
اغراس
لغتنامه دهخدا
اغراس . [ اِ ] (ع مص ) درخت نشانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). در زمین درخت نشانیدن : اغرس الشجر؛ اثبته فی الارض . (از اقرب الموارد).
-
اقراس
لغتنامه دهخدا
اقراس . [ اِ ] (ع مص ) سرد کردن . (تاج المصادر بیهقی ). خنک کردن . || آب فسرانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
جوز کوثل
لغتنامه دهخدا
جوز کوثل . [ ج َ / جُو زِ ک َ / کُو ث َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اقراص الملک . جوزالقی ٔ. رجوع به جوزالکوثل شود.
-
قرص
لغتنامه دهخدا
قرص . [ ق ُ ] (ع اِ) کلیچه . (منتهی الارب ) (مقدمة الادب زمخشری ). || گرده ٔ آفتاب . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به قرصة شود. ج ، قَرِصَة، اقراص ، قُرَص . (منتهی الارب ) : سر از البرز برزدقرص خورشیدچو خون آلوده دزدی سر ز مکمن . منوچهری .من کیستم ...
-
کره گرفتن
لغتنامه دهخدا
کره گرفتن . [ ک َ رَ / رِ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) کبره زدن . تکرج . کپک زدن . کره زدن . (یادداشت مؤلف ). اور زدن .سفیدک زدن . تکرج . (تاج المصادر). اکراج . تکرج . (منتهی الارب ). کره بستن . کره برآوردن : التکریج ؛ کره گرفتن نان . تعشیش ؛ کره گرفتن ن...
-
دیگ بر دیگ
لغتنامه دهخدا
دیگ بر دیگ . [ ب َ ] (اِ مرکب ) دیک بر دیک ، دوایی سمی مرکب از زرنیخ و جیوه و زنگار و آهک که در قدیم برای معالجه ٔ بعضی جراحتها بکار میرفت . مرگ موش ساخته . مرگ موش ساخته را گویند و آن را از زرنیخ مصعد سازند و از جمله سمیات است . (آنندراج ) (برهان )....