کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اقدام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اقدام
/'aqdām/
معنی
= قَدَم
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
رفتار، عمل، مبادرت
برابر فارسی
دست زدن
فعل
بن گذشته: اقدام کرد
بن حال: اقدام کن
دیکشنری
action, activity, enterprise, institution, measure, move, proceeding, prosecution
-
جستوجوی دقیق
-
اقدام
واژگان مترادف و متضاد
رفتار، عمل، مبادرت
-
اقدام
فرهنگ واژههای سره
دست زدن
-
اقدام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ قدم] [قدیمی] 'aqdām = قَدَم
-
اقدام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'eqdām پیش رفتن در کاری؛ به کاری دست زدن؛ پا پیش گذاشتن در امری.
-
اقدام
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . ] ( اِ.) جِ قدم ؛ گام ها.
-
اقدام
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] 1 - (مص م .) دست به کاری زدن . 2 - دلیری کردن . 3 - (اِمص .) دلیری .
-
اقدام
لغتنامه دهخدا
اقدام . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ قَدَم . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) : چه دشمنی تو که از دست عشق و شمشیرت مطاوعت بگریزم نمیکنند اقدام . سعدی .- مزال اقدام ؛ لغزشگاه . جائی که قدم ها بلغزد.
-
اقدام
لغتنامه دهخدا
اقدام . [ اِ ] (ع مص ) پیش درآمدن .(از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). پیش رفتن در کاری . (غیاث اللغات ). || دلیری نمودن .(ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). شجاعت کردن . (اقرب الموارد). || دلیر کردن کسی را. (ناظم الا...
-
action 1
اقدام
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اعتیاد] چهارمین مرحلۀ تغییر رفتار اعتیادی که در آن فرد بهصورت جدی تلاش میکند رفتار اعتیادی خود را ترک کند متـ . مرحلۀ اقدام action stage
-
اقدام
دیکشنری فارسی به عربی
احترام , عمل ، أجراءٌ
-
واژههای مشابه
-
أَقْدَامَ
فرهنگ واژگان قرآن
قدمها
-
action stage
مرحلۀ اقدام
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اعتیاد] ← اقدام
-
اقدام نمودن
فرهنگ واژههای سره
دست زدن
-
action plan,action program
برنامۀ اقدام
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مدیریت-مدیریت پروژه] برنامۀ تشریحی کار، شامل نوع کنش و نام کنشگر و زمانبندی