کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اقحاف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اقحاف
لغتنامه دهخدا
اقحاف . [ اِ ](ع مص ) سنگریزه در خانه فراهم آورده بر آن رخت خانه داشتن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
اقحاف
لغتنامه دهخدا
اقحاف . [اَ ] (ع اِ) ج ِ قِحْف ، بمعنی کاسه ٔ سر و آنچه شکسته و جدا گردد از کاسه ٔ سر. (منتهی الارب ) (آنندراج ).- امثال :رماه باقحاف رأسه ؛ وقتی گویند که خاموش کنند کسی رابه آوردن بلا و سختی بر وی و یا آنکه او را زبون و تباه کرده و یا از آهنگ و ح...
-
جستوجو در متن
-
قحف
فرهنگ فارسی معین
(قِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - کاسة سر. ج . اقحاف . 2 - کاسة چوبی ، کشکول .
-
قحف
لغتنامه دهخدا
قحف . [ ق ِ ] (ع اِ) کاسه ٔ سر. || آنچه شکسته و جدا گردد از کاسه ٔ سر. ج ، اقحاف ، قحوف ، قحفه . || قدح . || نیمه ٔ کاسه ٔ بزرگ چون شکسته و رخنه دار گردد. || کاسه ٔ چوبین شبیه کاسه ٔ سر گوئی نیمه ٔ قدح است . گویند: ما له قِدﱡ و لا قِحف ٌ؛ او نه کاسه ...