کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اقحاط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اقحاط
معنی
(اِ) [ ع . ] (مص ل .) به تنگی افتادن ، در قحط شدن .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اقحاط
فرهنگ فارسی معین
(اِ) [ ع . ] (مص ل .) به تنگی افتادن ، در قحط شدن .
-
اقحاط
لغتنامه دهخدا
اقحاط. [ اِ ] (ع مص ) قحطزده گردیدن قوم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || قحط رسانیدن در زمین و قحطناک گردانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || گاییدن بی انزال . || به خشکسال رسیدن قوم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). قحط رسید...