کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اقتصاد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اقتصاد
/'eqtesād/
معنی
۱. دانش بررسی روشهای کسب درآمد، مصرف کالاها و خدمات، روابط بازرگانی، و سازماندهی امور مالی برای بهرهبرداری بهینه از منابع تولید ثروت.
۲. (اسم مصدر) [قدیمی] میانهروی کردن.
۳. (اسم مصدر) [قدیمی] بهاندازه خرج کردن؛ تعادل دخلوخرج را نگه داشتن.
۴. [قدیمی] میانهروی؛ میانهروی در هر کار.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
صرفهجویی، قناعت، میانهروی ≠ اسراف
دیکشنری
economy, nomics _
-
جستوجوی دقیق
-
اقتصاد
واژگان مترادف و متضاد
صرفهجویی، قناعت، میانهروی ≠ اسراف
-
اقتصاد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] 'eqtesād ۱. دانش بررسی روشهای کسب درآمد، مصرف کالاها و خدمات، روابط بازرگانی، و سازماندهی امور مالی برای بهرهبرداری بهینه از منابع تولید ثروت.۲. (اسم مصدر) [قدیمی] میانهروی کردن.۳. (اسم مصدر) [قدیمی] بهاندازه خرج کردن؛ تعادل دخل...
-
اقتصاد
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) میانه روی در هر کاری . 2 - رعایت اعتدال در دخل و خرج . 3 - (اِمص .) میانه روی در هزینه ها، میان کاری . 4 - مجازاً صرفه جویی . ؛علم ~یکی از رشته های علوم اجتماعی است که در باب کیفیت فعالیت مربوط به دخل و خرج و چگونگی رو...
-
اقتصاد
لغتنامه دهخدا
اقتصاد. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) میانه راه رفتن .(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). میانجی نگاه داشتن . (تاج المصادر بیهقی ). میانه نگاه داشتن . (ترجمان القرآن ). || (اِمص ) میانه روی در هر کاری . (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء). قصد.- علم ...
-
اقتصاد
دیکشنری عربی به فارسی
علم اقتصاد , اقتصاديات , اقتصاد
-
اقتصاد
دیکشنری فارسی به عربی
اقتصاد
-
واژههای مشابه
-
economics
علم اقتصاد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقتصاد] شاخهای از علوم اجتماعی که موضوع آن تحلیل و شناخت چگونگی 1) تولید، توزیع و مصرف کالا و خدمات، 2) ایجاد، انباشت و توزیع ثروت، و 3) استفاده از منابع نادر برای مصارف مختلف است متـ . اقتصاد 1
-
اقتصاد 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقتصاد] ← علم اقتصاد
-
economy
اقتصاد 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقتصاد] 1. مجموعهای از فعالیتهای اقتصادی در چارچوب تولید و مصرف که به استناد آن نحوۀ تخصیص منابـع در یک ناحیـۀ جغـرافیایی یا حوزه مشخص میشود 2. منابع و ثروت یک کشور یا یک منطقه، بهویژه آنهایی که برحسب تولید و مصرف قابل تعریفاند
-
economics of education, education economics
اقتصاد آموزش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقتصاد] مطالعۀ مسائل اقتصادی مربوط به آموزش، ازجمله تقاضا و تأمین مالی و انجام تمهیدات لازم
-
positive economics
اقتصاد اثباتی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقتصاد] جنبهای از علم اقتصاد متکی بر تحلیلهای عینی و بیطرفانه از وضعیت کنونی و پیشین
-
information economics, economics of information, infonomics
اقتصاد اطلاعات
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات، علوم کتابداری و اطلاعرسانی] 1. در اقتصاد خرد، شاخهای که به مطالعۀ چگونگی تأثیر اطلاعات بر تصمیمات اقتصادی میپردازد 2. مبحثی که در آن دادوستد اطلاعات بهعنوان یک کالای اقتصادی مطالعه میشود
-
open economy
اقتصاد باز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقتصاد] اقتصادی که در آن مبادلات تجاری و فعالیت اقتصادی با دنیای خارج بهنسبت زیاد است
-
market economy
اقتصاد بازار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقتصاد] نوعی نظام اقتصادی که در آن تصمیمات اقتصادی و تعیین قیمت کالاها و خدمات عمدتاً براساس تعامل همافزود شهروندان تعیین میشود و دولت در آن نقش بسیار ناچیزی دارد