کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اقبح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اقبح
/'aqbah/
معنی
قبیحتر؛ زشتتر.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اقبح
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] 'aqbah قبیحتر؛ زشتتر.
-
اقبح
فرهنگ فارسی معین
(اَ بَ) [ ع . ] (ص تف .) قبیح تر، زشت تر، نازیباتر.
-
اقبح
لغتنامه دهخدا
اقبح . [ اَ ب َ ] (ع ن تف ) قبیح تر. زشت تر. (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
عقبه
واژگان مترادف و متضاد
۱. پیآمد، دنباله، نتیجه ۲. دشوار، سخت،
-
عقبه
فرهنگ فارسی معین
(عَ قَ بِ) [ ع . عقبة ] (اِ.) 1 - گردنه ، راه سخت کوهستانی . 2 - کنایه از: کار سخت و دشوار. ج . عقبات .
-
عقبه
فرهنگ فارسی معین
(عُ قْ بَ) [ ع . عقبة ] (اِ.) 1 - نوبت . 2 - باقی - مانده هر چیزی .
-
عقبه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: عقبَة، جمع: عِقاب و عقبات] (جغرافیا) 'aqabe راه دشوار در بالای کوه؛ راه سخت کوهستانی؛ گردنه.
-
عَقِبِهِ
فرهنگ واژگان قرآن
ذريه و فرزندانش ( در عبارت "جَعَلَهَا کَلِمَةً بَاقِيَةً فِي عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ ")
-
عقبه
واژهنامه آزاد
ماندۀ چیزی را گویند.
-
جستوجو در متن
-
کلحة
لغتنامه دهخدا
کلحة. [ ک َ ل َ ح َ ] (ع اِ) دهان و گرداگرد آن : یقال ، ما اقبح کلحته . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
-
دجنة
لغتنامه دهخدا
دجنة. [ دُ ن َ ] (ع اِ) رنگ تیره و هی فی الابل اقبح السواد. (منتهی الارب ). بعیر ادجن و ناقة دجناء نعت است از آن . (آنندراج ).
-
ادجن
لغتنامه دهخدا
ادجن . [ اَ ج َ ] (ع ص ) تیره . تار. و بعیر ادجن ؛ شتر تیره رنگ . و هی ای الدُجنة فی الابل اقبح السواد. شتری که بدهیئت و سیاه رنگ باشد. (آنندراج ). مؤنث : دَجْناء.
-
باقر
لغتنامه دهخدا
باقر. [ ق ِ ] (اِخ ) میرزا. منشی تقی خان درانی حاکم طاغی کرمان که به دست همان تقی خان به اقبح وجهی کشته شد. و رجوع بتاریخ وزیری ص 327 و 329 شود.