کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اقبالة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اقبالة
لغتنامه دهخدا
اقبالة. [ اِ ل َ ] (ع اِ) آن قسمت از گوش که بطرف رأس واقع است . || پارچه ٔ حریری که در گوش گوسپند کنند. (ناظم الاطباء).
-
واژههای مشابه
-
دام اقباله
لغتنامه دهخدا
دام اقباله . [ م َ اِ ل ُه ْ ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ) بردوام بادش روی کردن دولت . پیوسته باد دولت و طالع و نیکبختی او.- دام اقباله العالی ؛ پیوسته بادش روی بدو نهادن دولت عالی .
-
جستوجو در متن
-
ادباره
لغتنامه دهخدا
ادباره . [ اِ رَ ] (ع اِ) پوستی است از گوش شتر و جز آن که ببرند و بسوی پس بیاویزند، مقابل اقباله که پوست آویخته بسوی جلو است . پاره ای پوست که از گوش درآویخته باشد. (مؤید الفضلاء) (آنندراج ).
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم الأدیبی الخوارزمی مکنی به ابوسعید. یکی از مشاهیر فضلاء و ادباء و شعراء خوارزم . ابومحمد در تاریخ خوارزم گوید: ابوالفضل الصفاری در کتاب خود ذکراو آورده است . و بخط ابوالفضل دیدم که نوشته بود: احمدبن ابراهیم کاتبی ب...
-
غازی بیک ایدغمش
لغتنامه دهخدا
غازی بیک ایدغمش . [ ب َ دُ م ِ ] (اِخ ) از ممالیک و پرورش یافتگان اتابک پهلوان که در اوائل قرن ششم هجری فرمانروای ری و همدان و اصفهان بوده است . و این همان امیر است که ابوشرف ناصح بن ظفربن سعد منشی گلپایگانی در صدر ترجمه ٔ تاریخ یمینی (چ تهران ص 11) ...