کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اقامه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اقامه
/'eqāme/
معنی
۱. برپا داشتن.
۲. (اسم) (فقه) کلمات مخصوصی که بعد از اذان و قبل از شروع نماز بیان میشود و شامل اذان بهاضافۀ لفظ «قد قامت الصلوة» است؛ اذان دوم.
۳. (اسم) «الله اکبر» که در آغاز نماز گفته میشود.
۴. [قدیمی] در جایی ماندن.
فرهنگ فارسی عمید
برابر فارسی
برپاداشتن، بجا آوردن
فعل
بن گذشته: اقامه داشت
بن حال: اقامه دار
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اقامه
فرهنگ واژههای سره
برپاداشتن، بجا آوردن
-
اقامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: اقامَة] 'eqāme ۱. برپا داشتن.۲. (اسم) (فقه) کلمات مخصوصی که بعد از اذان و قبل از شروع نماز بیان میشود و شامل اذان بهاضافۀ لفظ «قد قامت الصلوة» است؛ اذان دوم.۳. (اسم) «الله اکبر» که در آغاز نماز گفته میشود.۴. [قدیمی] در جایی م...
-
اقامه
فرهنگ فارسی معین
(اِ مِ یا مَ) [ ع . اقامة ] (مص ل .) اقامت . ؛~ ء نماز تکبیری که برای برپا کردن نماز گویند.
-
اقامه
دیکشنری فارسی به عربی
عضلة مقربة
-
واژههای مشابه
-
اقامة
لغتنامه دهخدا
اقامة. [ اِ م َ ] (ع مص ) آرام کردن در جایی . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). اقام بالمکان اقامة؛ آرام کرد در آن جای . (منتهی الارب ). مقام کردن . مقیم شدن . ماندن در جای . (غیاث اللغات ). || دوام ورزیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || پیوسته برپا...
-
اقامة
دیکشنری عربی به فارسی
ماندن , توقف کردن , نگاه داشتن , بازداشتن , توقف , مکث , ايست , سکون , مانع , عصاء , نقطه اتکاء , تکيه , مهار , حاءل , توقفگاه
-
أَقَامَهُ
فرهنگ واژگان قرآن
آن را به پا داشت
-
إقامة الحفل
دیکشنری عربی به فارسی
برگزاري مراسم
-
إقامة الزينات
دیکشنری عربی به فارسی
آذين بندي کردن
-
إقامة العلاقات
دیکشنری عربی به فارسی
رابطه برقرار کردن
-
إقامة المأتم
دیکشنری عربی به فارسی
برپايي مراسم سوگواري
-
اقامه کردن
دیکشنری فارسی به عربی
ازعم , وقفة
-
اقامه دعوا کرد علیه
دیکشنری فارسی به عربی
اِدَّعي علي
-
اقامه دعوا نمودن
دیکشنری فارسی به عربی
اِدَّعاءٌ