کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اقامة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
توقفگاه
دیکشنری فارسی به عربی
اقامة
-
اِدَّعي علي
دیکشنری عربی به فارسی
اقامه دعوا کرد عليه , شکايت کرد از , اقامه کيفر خواست نمود عليه , دادخواهي کرد عليه
-
برگزاری مراسم
دیکشنری فارسی به عربی
إقامة الحفل
-
آذین بندی کردن
دیکشنری فارسی به عربی
إقامة الزينات
-
رابطه برقرار کردن
دیکشنری فارسی به عربی
إقامة العلاقات
-
برپایی مراسم سوگواری
دیکشنری فارسی به عربی
إقامة المأتم
-
تکیه
دیکشنری فارسی به عربی
اقامة , تدل
-
مدعی علیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: مدّعیٰعلَیه] (حقوق) modda'āla(e)yh کسی که دعوی بر او اقامه شده؛ خوانده.
-
ازعم
دیکشنری عربی به فارسی
اقامه کردن , دليل اوردن , اراءه دادن
-
foreclosures
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سلب حق اقامه دعوی
-
foreclosure
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سلب حق اقامه دعوی
-
حاءل
دیکشنری فارسی به عربی
اقامة , باب , دعامة
-
محاکمه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: محا کَمَة، جمع: محاکمات] mohākeme با کسی به دادگاه رفتن و بر هم اقامة دعوی کردن؛ دادرسی.
-
alleging
دیکشنری انگلیسی به فارسی
متهم، اقامه کردن، دلیل اوردن، اراهي دادن
-
نگاه داشتن
دیکشنری فارسی به عربی
احي , اقامة , انقذ , عيش , قبضة