کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اقاله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اقاله
/'eqāle/
معنی
۱. (حقوق) فسخ کردن بیع؛ پس خواندن و برهم زدن معامله.
۲. [قدیمی] درگذشتن از گناه.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. الغا، رد، شکستن، فسخ، نسخ، نقض
۲. اغماض، بخشیدن، گذشت
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اقاله
واژگان مترادف و متضاد
۱. الغا، رد، شکستن، فسخ، نسخ، نقض ۲. اغماض، بخشیدن، گذشت
-
اقاله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: اقالَة] ‹اقالت› 'eqāle ۱. (حقوق) فسخ کردن بیع؛ پس خواندن و برهم زدن معامله.۲. [قدیمی] درگذشتن از گناه.
-
اقاله
فرهنگ فارسی معین
(اِ لِ) [ ع . اقالة ] 1 - (مص م .) بر هم زدن ، فسخ کردن معامله با رضایت . 2 - بخشیدن . 3 - (اِمص .) گذشت .
-
واژههای مشابه
-
اقالة
لغتنامه دهخدا
اقالة. [ اِ ل َ ] (ع مص ) در نیمروز آب خورانیدن شتران را. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). || بیع را فسخ کردن یعنی بعد از فروختن چیزی خریدار و فروشنده برضای یکدیگر از اراده ٔ بیع درگذرند. (غیاث اللغات ). برانداختن بیع. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اق...
-
جستوجو در متن
-
اقالت
فرهنگ فارسی معین
(اِ لَ) [ ع . اقالة ] (مص م .) نک اقاله .
-
الغا
واژگان مترادف و متضاد
ابطال، اقاله، حذف، فسخ، لغو
-
نسخ
واژگان مترادف و متضاد
۱. ابطال، اقاله، زوال، محو، منسوخ، نابود، نقض ۲. خطنسخ
-
شکستن
واژگان مترادف و متضاد
۱. اقاله، خردشدن، خرد کردن، ریزریز کردن، گسستن ۲. تکسیر، کسر ۳. درهمشکستن، مغلوب کردن، منهزم ساختن
-
ابطال
واژگان مترادف و متضاد
۱. اقاله، الغا، باطل، باطلسازی، بطلان، رد، فسخ، لغو، نسخ، نقض ۲. دروغگفتن، هزلگویی
-
نقض
واژگان مترادف و متضاد
ابطال، اقاله، انهدام، بطلان، حذف، رد، شکستن، عهدشکنی، فسخ، لغو، نسخ، نکول، ویرانی ≠ ابرام
-
مستقیل
لغتنامه دهخدا
مستقیل . [ م ُ ت َ ](ع ص ) نعت فاعلی از استقالة. اقاله خواهنده . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به استقالة شود.
-
رد
واژگان مترادف و متضاد
۱. اثر، پی، رگه، علامت، نشان، نقش ۲. اعراض، اقاله، امتناع، انکار، بطلان، تقبیح، تکذیب، طرد، فسخ، نفی، نقض، نکول ۳. استرداد، واپس ۴. رفوزه، مردود ۵. وازده
-
تقایل
لغتنامه دهخدا
تقایل . [ ت َ ی ُ ] (ع مص ) باهم برانداختن بایع و مشتری بیع را.(منتهی الارب ). || (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تفاسخ بیع. (اقرب الموارد). رجوع به اقاله شود.