کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اقاحی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اقاحی
لغتنامه دهخدا
اقاحی .[ اَ حی ی ] (ع اِ) ج ِ اقحوان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به اقحوان شود. || اقاحی الامر؛اول کار. اوایل کار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
اقاح
لغتنامه دهخدا
اقاح . [ اَ حِن ْ ] (ع اِ) اَقاحی . ج ِ اقحوان . (منتهی الارب ). بابونجها. بابونه ها. ریاحین . (مهذب الاسماء). رجوع به اقحوان شود.
-
قحوان
لغتنامه دهخدا
قحوان . [ ق ُ ] (ع اِ) بابونه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). اُقحُوان . ج ، اَقاحی و اِقاح . مصغر آن اُقَیْحی . (آنندراج ). گیاهی است که شکوفه ٔ آن سفید است و برگهای شکوفه ٔ آن ریز و سفید مانند دندان است که دندان را بدان تشبیه کنند. (المنجد).
-
اقحوان
لغتنامه دهخدا
اقحوان . [ اُ ح ُ ] (ع اِ) قُحوان . بابونج . بابونه . (منتهی الارب ). رجل الدجاجة. کرکاش . مقارجه . بابونک . بابونق . (یادداشت مؤلف ). شجره ٔ مریم . کافوریه . ج ِ اقاحی . اقاح . (منتهی الارب ). در تاج العروس آمده : اقحوان بابونج [ بابونه ] است نزد ع...