کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اف اف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اف اف
معنی
(اِ. اِ) (اِ.) نام تجارتی وسیله ای برقی برای باز کردن در ساختمان ، در بازکن . (فره ).
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اف اف
فرهنگ فارسی معین
(اِ. اِ) (اِ.) نام تجارتی وسیله ای برقی برای باز کردن در ساختمان ، در بازکن . (فره ).
-
واژههای مشابه
-
تیک آف
فرهنگ فارسی معین
(تِ) [ انگ . ] (اِمص .) 1 - یک باره به حرکت درآوردن اتومبیل یا موتور سیکلت به شکلی که چرخ های آن از زمین اندکی فاصله بگیرد. 2 - از زمین برخاستن یا بلند کردن هواپیما. 3 - پریدن یا بلند شدن از تختة شیرجه یا تختة پرش .
-
اُف و نال
فرهنگ گنجواژه
نالیدن.
-
کلش آف کلنز
واژهنامه آزاد
(clash of clans) جنگ قبایل یا جنگ گروها.
-
واژههای همآوا
-
عفاف
لغتنامه دهخدا
عفاف . [ ع َ ] (اِخ ) دختر احمدبن محمدبن اخوة. از زنان محدث بود و از ابوعبداﷲبن طلحة نعالی و دیگران حدیث آموخت و به سال 544 هَ . ق . درگذشت . (از اعلام النساء از التحبیر سمعانی ).
-
عفاف
لغتنامه دهخدا
عفاف . [ ع َ ] (ع مص ) باز ایستادن از حرام و پارسائی نمودن . (از منتهی الارب ). خودداری و امتناع از آنچه جایز و نیکو نباشد، خواه در گفتار باشد خواه در کردار. (از اقرب الموارد). باز ایستادن . (آنندراج ). نهفتگی کردن . (المصادر زوزنی ). باز ایستادن از ...
-
عفاف
لغتنامه دهخدا
عفاف . [ ع َ ] (ع اِمص ) پارسائی و پرهیزگاری . (غیاث اللغات ). نهفتگی . (دهار). پاکدامنی . خویشتن داری . عفت . تعفف : ز مجد گوید چون عابد از عفاف سخن ز ظلم جوید چون عاشق از فراق فرار. ابوحنیفه ٔ اسکافی (از تاریخ بیهقی ).رفیق خویش صلاح و عفاف را ساختم...
-
عفاف
لغتنامه دهخدا
عفاف . [ ع ِ ](ع اِ) دارو. (منتهی الارب ). دواء. (اقرب الموارد).
-
عفعف
لغتنامه دهخدا
عفعف . [ ع َ ع َ ] (ع اِ) بار درخت موز. (منتهی الارب ). ثمر و بار طلح . (از اقرب الموارد).
-
عفعف
لغتنامه دهخدا
عفعف .[ ع َ ع َ ] (اِ صوت ) آواز سگ . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). حکایت آواز سگ . بانگ سگ . پارس . عوعو. نباح . واغ واغ . وعوع . وغواغ . وغوغ . هاف هاف . هفهف : سگ عفعفک کند چو بدو نانکی دهی دم لابگک کند بنشیند پس درک . خاقانی .از عفعف جحد برنگردی زنه...
-
عفاف
واژگان مترادف و متضاد
پارسایی، پاکدامنی، پاکی، تقوا، عفت، نجابت
-
عفاف
فرهنگ واژههای سره
تن فروش
-
عفاف
فرهنگ فارسی معین
(عِ یا عَ) [ ع . عفة ] (اِمص .) پاکدامنی ، ترک شهوت .