کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
افکندگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
افکندگی
معنی
(اَ کَ دِ) (حامص .) مَستی .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
افکندگی
فرهنگ فارسی معین
(اَ کَ دِ) (حامص .) مَستی .
-
افکندگی
لغتنامه دهخدا
افکندگی . [ اَ ک َ دَ / دِ ] (حامص ) حالت و چگونگی افکنده . فرسودگی . مذلت . حقارت . فرومایگی و بندگی و کوچکی . سقوط از بالا : بنده با افکندگی مشّاطه ٔ جاه شه است سیر با آن گندگی هم ناقد مشک ختاست . خاقانی .بلندی نمودن در افکندگی فراهم شدن در پراکندگ...
-
جستوجو در متن
-
اندازا
لغتنامه دهخدا
اندازا. [ اَ ] (اِ) افکندگی . (از ناظم الاطباء).
-
کاه و گل
لغتنامه دهخدا
کاه و گل . [ هَُ گ ِ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) کاهگل . اندود : این چه زبونی و چه افکندگی ست ؟کاه و گل این پیشه ٔ خربندگی ست . نظامی .رجوع به کاهگل شود.
-
انفساخ
فرهنگ فارسی معین
(اِ فِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) برانداخته شدن ، به هم خوردن ، برهم زده شدن (عقد بیع یا نکاح ). 2 - کار باز افتادن . 3 - (اِمص .) بهم خوردگی ، باز افکندگی .
-
افگندگی
لغتنامه دهخدا
افگندگی . [ اَ گ َ دَ / دِ ] (حامص ) بمعنی افتادگی . بندگی . فرسودگی . (آنندراج ). افکندگی . افتادگی . فرسودگی . مذلت . (ناظم الاطباء). || کوچکی . تواضع. شرمندگی . (یادداشت مؤلف ).- سرافکندگی ؛ شرمندگی . خجالت زدگی .
-
اسپخول
لغتنامه دهخدا
اسپخول . [ اِ پ ِ ] (اِ) پیخال است که فضله و افکندگی مرغان باشد. (برهان ). ذرق . هَیص . مؤلف فرهنگ شعوری این بیت را برای این معنی شاهد آورده : بهیچگاه نیارم بخانه کرد مقام از آنکه خانه پر از اسپخول جانور است .و غلط است ، چه اسپخول که صورتی از اسپغول...
-
خربندگی
لغتنامه دهخدا
خربندگی . [ خ َ ب َ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) عمل خربنده . حالت خربنده : کاین چه زبونی وچه افکندگی است کاه و گل این پیشه خربندگی است . نظامی .اگر سست رای است در بندگی ز جان داری افتد بخربندگی .سعدی .
-
گندگی
لغتنامه دهخدا
گندگی . [ گ َ دَ / دِ ] (حامص ) عفونت و بوی ناخوش . (آنندراج ). نَتْن . نَتانت . نُتونت . تعفن . بدبوئی . گندائی : و شهری که نامش آب گنده باشد صفت ناخوشی و گندگی هست . (فارسنامه ٔ ابن البلخی چ تهران ص 122).بنده با افکندگی مشاطه ٔ جاه شه است سیر با آن...
-
مصراعی
لغتنامه دهخدا
مصراعی . [ م ِ ] (حامص ) حالت و چگونگی مصرع یا صارع . برزمین افکندگی : بباید دانست که مصراعی نه ملکه ٔ نفسانی باشد که با وجود آن در قوت ادراک صارع صناعت کشتی گرفتن نیک داند و بر آن قادر بود و نه ملکه ٔ قوت تحریک که در اعضاء بسبب ادمان راسخ شده باشدو ...
-
بندگی
لغتنامه دهخدا
بندگی . [ ب َ دَ / دِ ] (حامص ) فعلی که منسوب به بنده باشد و این ترجمه ٔ عبودیت است و با لفظ کردن و رسانیدن و کشیدن و بجا آوردن مستعمل است . (آنندراج ). اطاعت و انقیاد. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). طاعت . عبادت . رقیت . عبودیت . مملوکیت : و گر...
-
تغابن
لغتنامه دهخدا
تغابن . [ ت َ ب ُ ] (ع مص ) یکدیگر را غبن آوردن . (زوزنی ) (از ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). در زیان افگندن بعضی مر بعض را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). یکدیگر را در زیان افکندن و به زیان یکدیگر را فریفتن و گاهی تجرید نموده ب...
-
مخاطرة
لغتنامه دهخدا
مخاطرة. [ م ُ طَ رَ ] (ع مص ) در خطر اوگندن .(زوزنی ). در خطر افکندن . (تاج المصادر بیهقی ). خود را در خطر افکندن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). مخاطره . در بلا و در خطر افکندگی و مهلکه و معرض هلاکت و خطر و بیم و هول و ...
-
پیخال
لغتنامه دهخدا
پیخال . (اِ مرکب ) (از: پیخ + آل ) منسوب به پیخ ، و پیخ و پیخه فضله است چنانکه پنجه و پنجال و چنگ و چنگال . (انجمن آرا). ذرق . سرگین طیور. انداخته ٔ مرغ باشد. یعنی سرگین . (اوبهی ). پلیدی مرغ . فضله ٔ مرغ . فضله ٔ مرغ و مگس و مانند آن . سرگین مرغان ....