کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
افهاء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
افهاء
لغتنامه دهخدا
افهاء. [ اَ ](ع اِ) ج ِ فوه ، بمعنی دهان . افواه . (منتهی الارب ).
-
افهاء
لغتنامه دهخدا
افهاء. [ اِ ] (ع مص ) خطا کردن رأی کسی و برگردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
واژههای همآوا
-
افحاء
لغتنامه دهخدا
افحاء. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ فَحا و فِحا، دیگ افزار خشک . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء).
-
افحاء
لغتنامه دهخدا
افحاء. [اِ ] (ع مص ) شکستن گرمای نیمروز را. (منتهی الارب ). || توابل در دیگ کردن . (المصادر زوزنی ).
-
جستوجو در متن
-
دریا وانیدن
لغتنامه دهخدا
دریا وانیدن . [ دَرْ دَ ] (مص مرکب ) دریابانیدن . (یادداشت مرحوم دهخدا). آموزاندن . فهماندن . افقاه . افهاء. الحان . (تاج المصادر بیهقی ). تفهیم . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ).