کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
افندیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
افندیدن
/'afandidan/
معنی
۱. جنگ کردن؛ دشمنی کردن.
۲. برانگیختن به جنگوجدال.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
افندیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹آفندیدن› [قدیمی] 'afandidan ۱. جنگ کردن؛ دشمنی کردن.۲. برانگیختن به جنگوجدال.
-
افندیدن
لغتنامه دهخدا
افندیدن . [ اَ ف َ دی دَ ] (مص ) جنگ . خصومت . (مؤید) (انجمن آرای ناصری ). جنگ و خصومت کردن . (آنندراج ) (برهان ) (مجمعالفرس ). آفندیدن . رجوع به آفندیدن شود.
-
واژههای مشابه
-
آفندیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹افندیدن› 'āfandidan ۱. جنگ کردن؛ پیکار کردن: ◻︎ در دل او آن نصیحت کار کرد / ترک آفندیدن و پیکار کرد (لبیبی: لغتنامه: آفندیدن).۲. دشمنی کردن؛ خصومت ورزیدن.
-
آفندیدن
فرهنگ فارسی معین
(فَ دَ) (مص ل .) 1 - دشمنی کردن . 2 - جنگ کردن .
-
آفندیدن
لغتنامه دهخدا
آفندیدن . [ ف َ دی دَ ] (مص ) اَفندیدن .جنگ کردن . جدال و عداوت و خصومت ورزیدن : در دل او آن نصیحت کار کردترک آفندیدن و پیکار کرد.لبیبی .
-
واژههای همآوا
-
آفندیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹افندیدن› 'āfandidan ۱. جنگ کردن؛ پیکار کردن: ◻︎ در دل او آن نصیحت کار کرد / ترک آفندیدن و پیکار کرد (لبیبی: لغتنامه: آفندیدن).۲. دشمنی کردن؛ خصومت ورزیدن.
-
آفندیدن
فرهنگ فارسی معین
(فَ دَ) (مص ل .) 1 - دشمنی کردن . 2 - جنگ کردن .
-
آفندیدن
لغتنامه دهخدا
آفندیدن . [ ف َ دی دَ ] (مص ) اَفندیدن .جنگ کردن . جدال و عداوت و خصومت ورزیدن : در دل او آن نصیحت کار کردترک آفندیدن و پیکار کرد.لبیبی .