کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
افنا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
افنا
/'efnā/
معنی
۱. نیست کردن؛ نابود کردن.
۲. نیستی.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
افنا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: افناء] [قدیمی] 'efnā ۱. نیست کردن؛ نابود کردن.۲. نیستی.
-
افنا
لغتنامه دهخدا
افنا. [ اِ ] (از ع ، اِمص ) نیستی . نابودی . نابودکردگی . (ناظم الاطباء): افنای کفار کردن ؛ نیست و نابود کردن کفار. (ناظم الاطباء). افناء. رجوع به این کلمه شود.
-
واژههای مشابه
-
افنا کردن
لغتنامه دهخدا
افنا کردن . [ اِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نیست کردن . نابود کردن . معدوم ساختن . رجوع به افناء شود.
-
جستوجو در متن
-
اتلاف
واژگان مترادف و متضاد
افنا، تابودی، تباهی، تبذیر، تلف، ولخرجی، هدر
-
متعذر
لغتنامه دهخدا
متعذر. [ م ُ ت َ ع َذْذِ ] (ع ص ) دشوار. (آنندراج ) (غیاث ) (از اقرب الموارد). کار دشوار. دشوار و مشکل . || محال . (ناظم الاطباء). محال . مقابل ممکن . ناممکن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : دوم آن که مطلوب خداوند غم ، یا از دست رفته ای باشد و اندریاف...