کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
افلیج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
افلیج
/'eflij/
معنی
= مفلوج
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
زمینگیر، شل، فلج، معلول
دیکشنری
cripple, paraplegic, quadriplegic
-
جستوجوی دقیق
-
افلیج
واژگان مترادف و متضاد
زمینگیر، شل، فلج، معلول
-
افلیج
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مٲخوذ از عربی] [عامیانه] 'eflij = مفلوج
-
افلیج
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ازع . ] (ص .) کسی که عضو یا اعضایی از بدنش فاقد حرکت و نیرو باشد.
-
افلیج
لغتنامه دهخدا
افلیج . [ اِ ] (از ع ، اِمص ) فالج . سستی و فروهشتگی که درنیمه ٔ بدن یا در تمام آن حادث گردد. (ناظم الاطباء). || (ص ) بمعنی مفلوج که در فارسی متداول است و ظاهراً در عربی نیامده است . (یادداشت مؤلف ).- افلیج گرفتن ؛ مبتلا به فالج شدن .
-
افلیج
دیکشنری فارسی به عربی
قماش السحيف
-
افلیج
لهجه و گویش تهرانی
فلج
-
واژههای مشابه
-
اِفلیج
لهجه و گویش بختیاری
eflij فلج.
-
کور و افلیج
فرهنگ گنجواژه
مفلوک، علیل.
-
چُلاق و افلیج
فرهنگ گنجواژه
ناتوان.
-
واژههای همآوا
-
اِفلیج
لهجه و گویش بختیاری
eflij فلج.
-
جستوجو در متن
-
چُلاق و چَنگ
فرهنگ گنجواژه
افلیج.
-
شیت
لهجه و گویش تهرانی
افلیج،بیحال