کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
افلاک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
افلاک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ فلک] 'aflāk = فلک۲
-
افلاک
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . ] (اِ.) جِ فلک ؛ چرخ ها، سپهرها، آسمان ها.
-
افلاک
لغتنامه دهخدا
افلاک . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ فلک ، بمعنی چرخ . گردون . سپهر. (آنندراج ). ج ِ فلک . (منتهی الارب ) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ). آسمانها و فلکها. (ناظم الاطباء). چرخها. سپهرها. آسمانها. (فرهنگ فارسی معین ). جمع فلک است که حکماء آنرا آباء گویند، هما...
-
افلاک
لغتنامه دهخدا
افلاک . [ اِ ] (ع مص ) گرد شدن پستان دختر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
-
واژههای مشابه
-
طاس افلاک
لغتنامه دهخدا
طاس افلاک . [ س ِ اَ ](ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از قبه ٔ آسمان است .
-
طبقات افلاک
لغتنامه دهخدا
طبقات افلاک . [ طَ ب َ ت ِ اَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) طبقه های آسمانها. || طبقه های افلاک عالم مثال . رجوع به حکمت اشراق ص 235 و عالم مثال شود.
-
اصوات افلاک
لغتنامه دهخدا
اصوات افلاک . [ اَص ْ ت ِ اَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) شیخ اشراق معتقد است که افلاک را اصواتی است بجز اصواتی که مبتنی بر دلایل علمی ظاهریست و گوید همچنانکه رنگهای ستارگان مشروط به شرایط رنگهای موجود در نزدما نیست ، اصوات افلاک نیز چنین است و روا نیس...
-
افلاک شناس
لغتنامه دهخدا
افلاک شناس . [ اَ ش ِ ] (نف مرکب ) منجم و ستاره شناس . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) : دفتر افلاک شناسان بسوزدیده ٔ خورشیدپرستان بدوز.نظامی .
-
افلاک ظل
لغتنامه دهخدا
افلاک ظل . [ اَ ظِل ل ] (ص مرکب ) پشت قوی . آنکه جای وی توانا و قوی باشد. (ناظم الاطباء). سخت حمایت . و این صفت ازآن ِ پادشاهی باشد که سایه ٔ لطف او محیط باشد جمله عالم را مانند افلاک ، پس معنی ترکیبی ، سایه ٔ همچو افلاک است چنانچه شیردل ای همچو شیر ...
-
بنایان افلاک
لغتنامه دهخدا
بنایان افلاک . [ ب َن ْ نا ن ِ اَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) عقول عشره . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). رجوع به عقل و عقول عشرة شود.
-
حرکات افلاک
لغتنامه دهخدا
حرکات افلاک . [ ح َ رَ ت ِ اَ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به حرکت فلکی شود.
-
صاحب سفران افلاک
لغتنامه دهخدا
صاحب سفران افلاک . [ ح ِ س َ ف َ ن ِ اَ ] (اِخ ) کنایه از سبعه ٔ سیاره است که زحل ، مشتری ، مریخ ، آفتاب ، زهره ، عطارد و ماه باشد. (برهان قاطع). رجوع به سیارات شود.
-
جستوجو در متن
-
علویات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: علویّات، جمعِ عُلویَّة] [قدیمی] 'e(o)lviy[y]āt پدیدههای عالم بالا، ستارگان و افلاک.