کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
افق رویداد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
افق النوری
لغتنامه دهخدا
افق النوری . [ اُ ف ُ قُن ْ نو ] (ع اِ مرکب ) عالم انوار. جهان نوری . رجوع به حکمت الاشراق ص 169 و 223 شود.
-
خط افق
لغتنامه دهخدا
خط افق . [ خ َطْ طِ اُ ف ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) دایره ٔ افق . (آنندراج ). رجوع به افق در این لغت نامه شود : برنگ خط افق تا زمین شود یکسان اگر شکوه تو گردد بچرخ سایه فکن .تأثیر (از آنندراج ).
-
horizon scanning
افقپویی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آیندهپژوهی و آیندهنگری] ارزیابی نظاممند فرصتها و تهدیدهای بالقوه و تحولات محتمل آینده که به مرز اندیشهها و برنامهریزیهای فعلی محدود نیست
-
true horizon, geometric horizon/ geometrical horizon
افق حقیقی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] در تصویرسنجی، صفحهای افقی که از نقطۀ دید یا مرکز تصویر (perspective centre) میگذرد
-
radar horizon
افق رادار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] خطی که پرتو رادار بر روی آن با سطح زمین مماس میشود متـ . افق رادیوییradio horizon
-
radio horizon
افق رادیویی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] ← افق رادار
-
horizon style
افق سبکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] افقی که در آن سبک هنری شاخصی که در حوزههای مختلف فرهنگی در گسترۀ جغرافیایی پهناوری برای دورۀ زمانی نسبتاً کوتاهی گسترش یافته است
-
apparent horizon
افق ظاهری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] خط نامنظمی که در امتداد آن پرتوهای گسیلشده از نقطۀ مشاهده مماس بر سطح زمین باشد متـ . افق محلی local horizon افق مرئی visible horizon
-
افقگَرد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] ← حرکت افقگَرد
-
local horizon
افق محلی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] ← افق ظاهری
-
visible horizon
افق مرئی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] ← افق ظاهری
-
horizon marker
افقنشان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] گروهی از دستساختهها که مدتی کوتاه در منطقهای گسترده ظاهر شده باشد و مرزهای همزمان فرهنگی منطقه را درنوردیده باشد
-
خط افق
دیکشنری فارسی به عربی
افق
-
افق فکری
دیکشنری فارسی به عربی
افق
-
سرزداز افق
واژهنامه آزاد
نیم دایره ای که کره را به دو قسمت تقسیم می کند.