کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
افق حسی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
افق حسی
لغتنامه دهخدا
افق حسی . [ اُ ف ُ ق ِ ح ِس ْ سی ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) دایره ایست که بدیدار مردم گرد بر گردزمین است . ابوریحان گوید: افق دو گونه است یکی حسی و دیگر حقیقی ؛ اما حسی آن دایره است که از قبه ٔ آسمان بزمین همی رسد و همچون دایره ای باشد گرد برگرد مردم ...
-
واژههای مشابه
-
أُفُقِ
فرهنگ واژگان قرآن
خط فاصل بين زمين وآسمان
-
آفق
لغتنامه دهخدا
آفق . [ ف َ ] (ع ص ) نامختون .
-
آفق
لغتنامه دهخدا
آفق . [ ف ِ ] (ع ص ) مرد بزرگوار. (مهذب الاسماء). آنکه در کرم به نهایت رسیده باشد. بغایت کریم .
-
هم افق
لغتنامه دهخدا
هم افق . [ هََ اُ ف ُ ] (ص مرکب ) در تداول دو کس را گویند که دارای تجانس فکری و روحی باشند.
-
depression of the horizon, dip of the horizon
اُفت افق
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] زاویۀ قائم در نقطۀ مشاهده بین افق حقیقی و خط دیدی که تا افق ظاهری امتداد دارد متـ . زاویۀ اُفت dip angle اُفت dip 1
-
world horizon
جهانافق
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] مرز فضایی پیرامون یک نقطه از عالم که علامتهای نور گسیلشده در بیرون آن به علت عمر محدود عالم نمیتواند به آن نقطه برسد
-
dust horizon
خاکافق
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] سطح بالای لایۀ گردوخاک حاصل از وارونگی دما در سطوح پایین
-
افق الاعلی
لغتنامه دهخدا
افق الاعلی . [ اُ ف ُ قُل ْ اَ لا ] (اِخ ) برترین مرتبه ٔ روح یعنی حضرت احدیت و حضرت الوهیت . (از تعریفات جرجانی ).
-
افق المبین
لغتنامه دهخدا
افق المبین . [ اُ ف ُقُل ْ م ُ ] (ع اِ مرکب ) بالاترین مرتبه ٔ قلب . (از تعریفات جرجانی ). و رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون شود.
-
افق النوری
لغتنامه دهخدا
افق النوری . [ اُ ف ُ قُن ْ نو ] (ع اِ مرکب ) عالم انوار. جهان نوری . رجوع به حکمت الاشراق ص 169 و 223 شود.
-
خط افق
لغتنامه دهخدا
خط افق . [ خ َطْ طِ اُ ف ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) دایره ٔ افق . (آنندراج ). رجوع به افق در این لغت نامه شود : برنگ خط افق تا زمین شود یکسان اگر شکوه تو گردد بچرخ سایه فکن .تأثیر (از آنندراج ).
-
horizon scanning
افقپویی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آیندهپژوهی و آیندهنگری] ارزیابی نظاممند فرصتها و تهدیدهای بالقوه و تحولات محتمل آینده که به مرز اندیشهها و برنامهریزیهای فعلی محدود نیست
-
true horizon, geometric horizon/ geometrical horizon
افق حقیقی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] در تصویرسنجی، صفحهای افقی که از نقطۀ دید یا مرکز تصویر (perspective centre) میگذرد