کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
افطح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
افطح
لغتنامه دهخدا
افطح . [ اَ طَ ] (اِخ ) عبداﷲبن امام جعفرصادق (ع ) ملقب به افطح الرجلین . و فرقه ٔ افطحیه یا فطحیه پس از امام صادق (ع ) او را به امامت برگزیدند. (از خاندان نوبختی ص 52 و 260).
-
افطح
لغتنامه دهخدا
افطح . [ اَ طَ ] (ع اِ) گاو بدانجهت که نوک بینی پهن دارد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || آفتاب پرست . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). حرباء. (یادداشت مؤلف ). || (ص ) مرد پهن بینی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || مرد پهن سر.(آن...
-
واژههای همآوا
-
افتح
لغتنامه دهخدا
افتح . [ اَ ت َ ] (ع ن تف ) نعت تفضیلی از فتح بمعنی گشاینده تر. (از یادداشتهای مؤلف ).
-
افته
واژهنامه آزاد
افته معادل با مطالعه موردي، موردپژوهشي يا Case Study است
-
جستوجو در متن
-
افطحی
لغتنامه دهخدا
افطحی . [ اَ طَ ] (اِخ ) منسوب به افطح است و آن لقب جمعی از غلاة شیعه است . (از انساب سمعانی ): فرقتی ضعیف به امامت عبداﷲ افطح بگفتند که ایشان را افطحی خوانند. (جهانگشای جوینی ).
-
پهن سر
لغتنامه دهخدا
پهن سر. [ پ َ س َ ] (ص مرکب ) که سری پهن دارد. افطح . (تاج المصادر بیهقی ).
-
ابوحذر
لغتنامه دهخدا
ابوحذر. [ اَ ح َ ذَ ] (ع اِ مرکب ) آفتاب پرست . حربا. (منتهی الارب ). آفتاب گردک . پژمره .خور. مارپلاس . اسدالارض . حربایه . بوقلمون . ابوقلمون . خامالاون . افطح . || غراب . (المزهر). زاغ .
-
فطحیه
لغتنامه دهخدا
فطحیه . [ ف َ حی ی َ ] (اِخ ) افطحیه . معتقدین به امامت عبداﷲبن امام جعفرصادق (ع ) ملقب به افطح الرأس یا افطح الرجلین . (از خاندان نوبختی ص 260). || فطحیه ٔ خالص فرقه ای از فطحیه که امامت دو برادر را در صورتی که اکبر آنها پسری نداشته باشد جایز میشمر...
-
افطحیة
لغتنامه دهخدا
افطحیة. [ اَ طَ حی ی َ ] (اِخ ) فطحیه . افطحی . فرقه ایست از شیعه که پیرو عبداﷲ افطح هستند. رجوع به خاندان نوبختی و حبیب السیر شود. مؤلف بیان الادیان ، افطحیه را فرقه ای از شش فرقه ٔمجبره دانسته است . و رجوع به بیان الادیان ص 27 شود.
-
پهن بینی
لغتنامه دهخدا
پهن بینی . [ پ َ ] (ص مرکب ) که بینی پهن دارد. که بینی پخت دارد. افطس . (زمخشری ). افطح . (از منتهی الارب ). فطاء. افطّ. (منتهی الارب ). اخثم . (از منتهی الارب ) : مردمانش (مردمان خمدان مستقر فغفور چین ) گردرویند و پهن بینی . (حدود العالم ).
-
واقفة
لغتنامه دهخدا
واقفة. [ ق ِ ف َ ] (اِخ ) فرقه ای از شیعیان علوی که حضرت موسی بن جعفر را امام شناختند و امامت عبداﷲ افطح راانکار کردند. این فرقه مشتمل بود بر بزرگان اصحاب امام ششم و علما و متکلمان شیعه مثل ابوجعفر مؤمن الطاق و ابان بن تغلب و هشام بن سالم . بعد از ر...